-
Me +اعتماد به نفس =خوشبختی~_~
سهشنبه 17 فروردین 1395 22:07
سلآم مجدد ..آمدم اهدافم رو بنویسم ... من خوشحالم از اینکه آدم با اعتماد بنفسی هستم ...من میتونم توی امتحانات نوبتم موفق بشم با بهترین نمرهِ ... من خوشحالم از اینکه تنهایی با کودک درونم میتونم برم بیرون و به هر دوتامون خوش میگذره هم من هم کودک درونم ...خودمو مهمون کردم امروز به تنقلات..رفتم امامزاده نشستم توی امامزاده...
-
Me and emtehan :'|
سهشنبه 17 فروردین 1395 17:57
سلآم دوستانهِ گُلم ... امیدوارم حال همتون خوب باشهِ... زندگی منم خوبهِ نمیذارم بهش بد بگذرهِ ...خداروشکر بهِ خاطرِ همچی که دارم... امروز بنده صفر گرفتم ریاضی :) چیه نگاه دارهِ ...همه باهم صفر گرفتیمآ:) آرهِ بخدا صحت داره ما کل کلاس (یعنی اونایی که شنبه نرفته بودن مدرسه که من جزشونم :|) آقا گفتهِ اونایی که شنبه...
-
سیزدهمین روز هَم بِدَر شد ...
جمعه 13 فروردین 1395 23:34
سلام ،امیدوارم امروز به همگی خوش گذشته باشه من بهم خوش گذشت ولی با این وجود که اول صبح بابام یکم دعوام کرد و من جوش آوردم و خودمو کنترل کردم ...هرچند سخت بود ولی محل نمیذاشتم ... رفتیم خوب بود شوخی و مسخره مثل همیشه و بیشتر از همیشه رواج داشت:) من موندم خودم چجور موجودی هستم ، نه اینورم نه اونورم ...توی هر موضوعی...
-
۱۳بدر ما:*
جمعه 13 فروردین 1395 08:48
سلآم ..یکم بهترم ولی امروز روز خوبی واسم نیست ... یه روز پر از استرس و دودلی که قراره با کی بریم با کی بیایم ، کاش حداقل یه جای مشخص داشتیم...یکم سخته واسم تنهایی... ...خب کاش من ،بیخیال بقیه اش... حوصله ندارم با مامان و بابا برم همش اعصاب خوردی همش دعواااا اَه تا کی اینجور پیش برم .. هاتا کی ؟!(وقتی اینو نوشتم صبر...
-
Dagonam:(
چهارشنبه 11 فروردین 1395 18:19
Man halam kheyli badeh motenaferam az doooneya ,man Alan vagan be aji hamraz neyaz daram
-
حالممم بده:*
چهارشنبه 11 فروردین 1395 00:09
سلآم ...حالم خیلی خیلی بده ... خدایا خودت کاری کن فراموشم شه خدایااااااا من نمیتونم ... حالم واقعا داغوووووووونه:(((
-
عیدی هایِ مَن:*
سهشنبه 10 فروردین 1395 16:27
سلآم دوستای گلم:) آخر حوصله شد و عکس از وسایلام گرفتم و تصمیم گرفتم بذارمشون تا شمام ببینید:* +_+ راستی داداشی ۱۰۰تومن عیدی داد و بابام ۱۰۰تومن و ننه جووون ۴۰تومن داداش م هم ۲تومن *_* راستی من یاد گرفتم تصویر بذارم و شکلک ...از این به بعد پست شکلکی میذازم +این مانتو و کفش و شال ،شلوار عید بنده که کلی دوسشووون دالم:)))...
-
روزِ مادَر مُبارَک:*
سهشنبه 10 فروردین 1395 14:26
آیا وکیلم شما را همیشه درقلبم به دوستی خود با مهریه یک دنیا ارادت ,یک عالم صداقت وهزاران کلمه ی دوستت دارم دربیاورم. نری گل بچینی که خودت دنیای گلی .. پیشاپیش روززن مبارک تقدیم به خانمها...❤️ ?? خدا گفت: زمین سرد است چه کسی میتواند زمین را گرم کند؟ زن گفت: من میتوانم، خدا شعله به او داد زن شعله را در قلبش گذاشت، قلبش...
-
عیدتون مبارک با تأخیر:+
دوشنبه 9 فروردین 1395 14:04
سلآم به دوستان خوب هستین ...خانواده هاتون خوبن ،حال دلتون چجوره ؟! امیدوارم حالتون خوب خوب باشه :) عیدتون با تأخیر مبارک ...از اونایی که تبریک گفتن ممنونم و از اونایی که نگفتنم ممنونم ...انشاالله سال خوبی باشه واسه همه ،هم شما هم ما:+ من مسافرت نرفتم و حتی مهمونی هم به چندان نرفتم ...فقط خونه بابا بزرگم و خونه خاله...
-
خرید عید ^_^
سهشنبه 25 اسفند 1394 14:25
سلام...هَمگی خوب هستید؟! من خداروشکر ،زن داداشمم خداروشکر بهتر شده ولی هنوز گلوش درد میکنه و نمیتونه چیزی بخوره ...من این چند روز حرف زیاد داشتم واسه نوشتن ولی حس نوشتن نبود که بنویسمشون :+ دیروز خیلی یهویی با زن داداش تصمیم گرفتیم با خط واحد بریم شهر و کمی واسه عید خرید کنیم...رفتیم خیلی هوا سرد بود ...خیلی دلم شور...
-
دُعا یادِتون نَرهِ..
جمعه 21 اسفند 1394 20:20
سلام... خوبین دوستان :) من خداروشکر ...ولی تورو خدا زن داداشمو زیاد دعا کنید...من دیگه طاقت ندارم... نمیدونم ولی یه حس کوچولو و غیر ممکنه داره بهم میگه قراره یکمی خوشبختی از نوعی که خودت میخوای بچشی:+ جالب هست یکم معروف شدن ...خدایا واقعا شکرت ...دیشب خیلی هل شدم نفهمیدم چی شد یهویی ..گفتم خدایا یهو جلو همه غش نکنم...
-
حالِ...
پنجشنبه 20 اسفند 1394 11:04
سلام... خوشبحال اونایی که خونه تکونیشون تمومه و راحت دارن استراحت میکنن... زن داداشم روز روز داره بدتر میشه حالش اصلا خوب نیست ... نمیدونم چی بدمش کلی داروی محلی دادمش ..شربتم دکتر بهش داد دوتا یکی دیگه هم خودمون دادیمش ولی اصلا هیچ دیگه داره سکوت میکنه ...اصلا نمیتونه درس حرف بزنه انگار گلوش رو پاره کرده باشن...
-
خَستَمِه...
سهشنبه 18 اسفند 1394 23:12
سلام ... خوبین ، ولی من تب دارم... از دیشب یعنی دیروز عصر که حال زن داداشم بد بوده پیشش بودم تا امروز که داداش آمد و تحویلش دادم ...خداروشکر یکم بهتر شده ...ولی الان من تب کردم نمیدونم ویروسش منتقل شده ... وای نه من نمیتونم دم عیدی تحمل کنم ... راستی امروز توی مدرسه خوب بود یادی از دوران جاهلیت کردیم که مردم بیچاره رو...
-
مَدرِسهٔ مآ
دوشنبه 17 اسفند 1394 17:45
سلآم ... خداروشکر منم خوبم...امروز رفتم مدرسه ، بچه ها میگفتن دبیر علوم گفته من به همشون صفر میدم ، گفتم عزیزان من این معلما رو میشناسم از سایه خودشونم میترسن چه برسه به ما صفر بدن ...والا بخدا ، خلاصه گفته بودن اگه گواهی نیاری راتون نمیدیم ...ما رفتیم بدبختا یادشون نبود بگن چرا دیروز نبودین اون دبیرم که صبح امد یکی...
-
...
یکشنبه 16 اسفند 1394 11:20
سلام ... امروز نرفتم مدرسه:* حسش نبود خوابیدم ...صبحونه خوردم یه ساعت کمتر دارم چرخ میخورم :+ هواش دونفره اس...ولی حیف من یه نفرم ،چه کنم خووو یه نفر دیگمو از کجا بیارم ... کاش زودتر عید میرسید ..،خسته ام از همه چی...امروز نرفتم مدرسه ولی کلی کار عقب افتاده دارم ...سخته همه کارا رو باهم انجام بدم ولی فایده ای نداره...
-
اِمروز تاریخِ (۱۳۹۴/۱۲/۱۵)
شنبه 15 اسفند 1394 17:11
سلام ... شما خوبین من که داغون ،خود یعنی جسمم اینجا و فکرم فرسنگها دور از خودم ...یه چیز خوب اتفاق افتاد امروز اینکه من نمره ریاضیم خوب شدم ...و دینی هم زیرش زدم قراره شنبه هفته آینده امتحان بدم ... و بدترین اتفاق که فردا دوتا امتحان سخت دارم ... و نمیدونم چجوری از زیرش در برم ... شاید نشستم خوندم که من میدونم حوصله...
-
خدایا...
جمعه 14 اسفند 1394 20:40
سلام ... حالم اصلا مساعد نیست ...از دیشب تا حالا داغونم وحشت ناک ... آقای x ورداشته به بابام تو واتس پیام داده... اینقد قاطیم الان که حس و حال هیچ کاری رو ندارم ...نمیدونم این کارش واسه چیه آیا قصد خواستگاری داره یا میخواد زندگی منو بهم بریزه بعد این همه گند کاری ...واقعا داغونم شکه شدم دیگه تقریبا ۷ ماه من هیچ حرفی...
-
خونه تکونی:*
پنجشنبه 13 اسفند 1394 14:16
سلآم ... بی مقدمه بگم خیلی خستمه... همین طور حال ندارم ...امروز یکی اتاقا رو که اتاق من و مشترک همه است تمیز شد و قرار فرشاشو عوض کنیم:* که فقط فعلا توش تمیز کردیم ...قرار عصر فرشا رو عوض کنیم و هنوز هیچ کدوم از اتاقا رو جارو نکردم ... اگه بشه وسط هفته آینده... البته یه امتحان سخت دارم ...و امّا یکی نه بلکه چندتا:*...
-
فِعلاً بی موضوع :)
چهارشنبه 12 اسفند 1394 18:33
سلآم دوستای گلم... امروز خواستم یکم متفاوت بنویسم:* امروز از طرف مدرسه رفتیم ساحل دریا...و از اونجایی که مارو بی دلیل نبرد بودن ...قرار بود اشغالا رو جمع کنیم...و منم اولین باری بود که نمیدونم چم بود بدون هیچ نق زدنی همه کارا رو به نحو احسنت انجام دادم و منو دوستی جونم ۵پلاستیک زباله بازیافتی جمع کردیم...همه از منو...
-
پُستِ ثابِت
سهشنبه 11 اسفند 1394 14:56
همیشه دیر میفهمیم! وقتی چیزی در حال تمام شدن باشد: یک لحظه آفتاب در هوای سرد غنیمت میشود. خدا در مواقع سختیها تنها پناه میشود. یک قطره نور در دریای تاریکی همهی دنیا میشود. یک عزیز وقتی که از دست رفت همه کس میشود. پاییز وقتی که تمام شد٬ به نظر قشنگ و قشنگتر میشود… امروز به همه چیز خوب بنگر، قدر داشتههایت را...
-
بِهتَرم...
سهشنبه 11 اسفند 1394 14:50
سلآم دوستیای گلم:)) خوبین شمآ ...منم خداروشکر ...یکم دپرسم ولی خداروشکر بهترم... از امروز دوباره باید قرص بخورم ...سخته به ترتیب خوردنش ولی چه کنم بهتر از بی حال بودن... امروز هم چی خوب پیش رفت ولی چیزی که بود من با اونا خوب پیش نرفتم... دلم میخواد برم قرص بخورم ...بعدش برم حموم ...ولی حسش نیست متاسفانه... امتحان...
-
حالِ اینروزام...
دوشنبه 10 اسفند 1394 21:55
سلام... چی شده چرآ هیچکی نیست اینروزا توی دنیای مجازی... همه گرفتار درس خوندن و خونه تکونی هستن ...تنها من بیکارم که غصه میخورم... کاش منم حالم خوب بود ...آخه خسته ام ... خدایش دست خودم نیست ...یکم واسم سخته درک دنیا و آدماش...خوش بحال اون آدمایی که گذرندن این دوران رو ... حداقل فکر و ذکر نیست واسشون ... حال اینروزام...
-
اِمروز مَن...
دوشنبه 10 اسفند 1394 13:23
سلآم درحاضر اهنگ ملایم گوش میدم:) امروز هم مثل بقیه روزا گذشت با خوب و بدش ...میگذرد همه روزا ... دیشب یکم بهتر درس خوندم ...وقت گذاشتم و یکم تمرین کردم...ولی باب میلم نبود ... امروز ورزش داشتیم که نرفتم:| قرانم که خوندم سوال نکرد:* فارسی املا بود ...علوم هم با کمک معلم درسش دادیم:* حوصله هیچی ندارم ...مخصوصاً امروز ،...
-
شِعر...
دوشنبه 10 اسفند 1394 13:11
نه! هرگز شب را باور نکردم چرا که در فراسوهای دهلیزش به امید دریچه ای دل بسته بودم. احمد شاملو:* می توانم بعد از این، با این خدا دوست باشم، دوست، پاک و بی ریا سفره ی دل را برایش باز کنم می توان درباره ی گل حرف زد صاف و ساده، مثل بلبل حرف زد چکه چکه مثل باران راز گفت با دو قطره، صد هزاران راز گفت می توان با او صمیمی حرف...
-
❤اِدامِه❤
یکشنبه 9 اسفند 1394 13:48
سلآم .. من همان دختر بی حوصله هستم هنوز :| خدای من ، من چیکار کردم ، پشیمونم ...ولی یکم اتیشم خاموش شد:√ حداقل یکم آروم شم...از بس بهش فکر میکردم:+ خیلی خستمه دلم یه مسافرت کوتاه میخواد:* برم یه جایی که آروم بگیرم وبه آرامش واقعی برسم ...البته دوس دارم با خانوادم برم:+ که متاسفانه چنین چیزی غیر ممکن است:× +مامان الان...
-
❤شاید بَرگ آخر دفَترم باشد❤
شنبه 8 اسفند 1394 13:12
سلآم دوستآی گلم:) مَن امروز بازم نمره ریاضیمو خراب کردم دینی رو با هزار اصرار امتحان نَدادم:| آره میدونم هَمه از بودن من و چرت و پرت نویسی هآم خسته شدن ...خودمم خسته شدم ولی چیکار کنم :| باید بنویسمشون تا آروم بگیرم ...ننویسم دق میکنَم...آخه خودم موندَم چی نثار جونَم کنم...فوش بدم ،بدو بیراهه بگم ...بگذریم امروز...
-
دَرس نَخوندَنای مَن:|
جمعه 7 اسفند 1394 18:52
سلآم به دوستآی گُلم... من هیچی درس نخوندم :+ تا ۱۲که داداش و بزی جونا و ...پذیرای این نبودن که من درس بخونم بعدشم که زن داداش گفت همراه ما بیآ بیرون ...که یکم نچ نچ کردم به ذور بردم ...خوش گذشت باهآشون:)) ۲ امدم خونه پسرعمه گِرامی خونمون بود منم دیدم زشته تا ۳نشستم :+ ۳/۳۰ پاشدم رفتم لباسامو شستم و یکم درس...
-
موجوداتِ مُزاحِم...
جمعه 7 اسفند 1394 10:30
سلاممممم:| من اعصبانیم الان:| من میخوام درس بخونم یه طرف ماشین لباسشویی صدا میده یه طرفم بزی های فضولمون:| یه طرفم داداش ... من خسته شدم دستشون اگه حوصله داشتم و نمیترسیدم میرفتم گندم زار درس میخوندم دس این موجودات مزاحم:| خدایا تو رو امام حسین خواهش ازت میکنم که زودی اینا زن بگیرن برن سر خونه زندگیشون :| منوووو روانی...
-
اِسفند
پنجشنبه 6 اسفند 1394 20:11
سلام...از اسفند صرفاً خونه تکونیش میچسبه:)) من از حال و هواش متنفرم:| امروز کمک مامان خونه تکونی کردم شنبه هم دوتا امتحان دارم یکشنبه هم همینطور:| ولی دلم خونه تکونی میخواست ...دلم درسم میخواست:| و از صبح تا همین نیم ساعت پیش گرفتار خونه تکونی آشپزخونه بودیم :| دلم میخواد تا هفته اینده همه چی رو سروسامون بدیم ولی غیر...
-
خدایا دِلم...
چهارشنبه 5 اسفند 1394 19:48
❤خدایا دلم گرفته❤