فقط خدا

فقط خدا

خدایا به امید خودت نه بندگان بی خودت...
فقط خدا

فقط خدا

خدایا به امید خودت نه بندگان بی خودت...

چه زود شد 18 سال !

گاهی وقتا ادمای بی وفا ، با وفا میشند مثل من :)

سلام دوستای بلاگ اسکای!

دیگه اینقدر درجه دلتنگیم زیاد شده بود که امدم و نوشتم ... 

الان دقیقا 7 روز از 18 سالگیم میگذره ...

چقد من اینجا الان که میخوام بنویسم از زندگی دورم و پرت انگاری غریبم ! 

17 سالگیم با تمام خوبی و بدی که داشت گذشت و الان چند روزه دخترک 17 ساله 18 سالش شده و الان دقیقا یسال از مرگ پدرش میگذره و اون هنوز توی بهت رفتن یهویی پدرشه واقعا باید بهش حق داد که چرا باورش نمیکنه ...

امدم که بگم هستم ومینویسم  از این به بعد ...

تولد داداش!

امروز تولدشه روز تولد مهندسمون فرزند ارشد خانواده و مصادف شد با عید قربان :))))

تولدش مبارک  ^_^

جواب ازمایش رو گرفتم و کاملا من در خونم مشکلات زیادی دیده شده که باید حواسم بیشتر به خودم باشه !!

من از الان برای کنکور 98 مسمم هستم 

اولین حرکت عالیمم زدم !!

انشاالله بهش نشون میدم که من میتونم خیلی کارها رو انجام بدم واقعا میتونم چون توانایی رو در خودم دیدم واقعا ممنونم از یه عده افراد که واقعا کمکم کردند یه روزی وقتی موفق بشم قطعا یادم نمیره که موفقیتم رو مدیونشون هستم ^_^

بیشتر از همه مامانم که برای من بوده یه استاد توی زندگی ^_^

روزتون مبارک بالهای زمینی !

روزمون مبارک با یک روز تاخیر ! 

 دیروز کارگاه اموزشی کنکور بود !! گفت هرکی تک رقمی شد 25میلیون  هرکی دو رقمی20میلیون وهرکی پزشکی اورد نیمی از مخاجش رو متقبل میشند !!!حالا وعده های راستین باشه خوبه !^_^

کادو من !

تولد رفتم خوب بود! کادو اباژور گرفتم ...

در کل کادو من خاص بود ...

تولدشم مبارک 

♡☆miss mahdiyeh☆♡

تولد دوست جان !

امشب مهمان خونه دوست جان هستیم برای تولدش حس و حال رفتن تولد و اینجور خل و چل بازیارو دیگه ندارم معمولا وقتی میرم تولد کز میکنم یه جا و همینجور فکر میکنم فکر میکنم اصلا شادی در خودم نمیبینم ولی میخوام پای حرفم باشم وقتی امدند مراسم پدرم در امدن بهشون گفتم انشاالله توی شادیاتون جبران کنم و الان واقعا وقتشه که جبران کنم !! 

واقعا موندم کادو چی بدمش همیشه توی سلیقه دوستام سردرگمم ! اخه مخالف چیزای پوشیدنی ام چون خودم هیچ وقت دوس ندارم کسی جز مامانم لباس بگیره چون سلیقم رو نمیدونند ... 

قطعا کادو ببرم حتما عکسش رو میذارم !!

:)

عید فطر مبارک!!برد ایرانم مبارک ...

دیروز ادمای رنگارنگی رو دیدم عجیبم نبود اصلا ، حرفای رنگی زیاد شنیدم اینم اصلا عجیب نبود برام ..

این روزای آخر ماه رمضون بدو بدو خیلییییی داشتم  سختیاش ب کنار بی خوابی هاشم ب کنار ولیییی نمیدونم چرا حس شجاعت دارم من !!

راستی اون روز رفتم فلانیان نبود پرسیدم گفتند رفته بیرون چیکارش دارین  گفتم چیکارش دارم گف فلانی زاده کارتونو راه میندازه وقتی دید شدنی نیس گفت کارت لطفا دادم و گفت حالا برو ببینم درسته یا ن دیدم پنج مینم نشد امدم تشکر گوود بای و رفتم !!تو راه برگشت با ی وکیل توپ برخوردیم رسوندیمش تا یجایی توی راه گفت چیکارس و ای حرفا خلاصه شماره اش رو داد منم نوشتم !!آمدم خونه پاکش کردم عمرا اگه فک کنید پیشنهاد کار بهم داد و من الکی الکی گفتم حالا باش !

 کارنامه رو گرفتم معدلم باب میل نبوداا ولیی دوتا نکته مهم داشت منم شکر گذار بودم !! اینکه پیشترفت داشتم  دوم اینکه قبول شدم و هیچ ناامید نیستم از موفقیت ....از رگ گردن موفقیت بهم نزدیک تره !!

^_^ بهامین جان خاله نازنینم تولدت مبارک !!

راستی روزه پنجشنبه عصر ساعت 7 قرانم رو تمام و کمال هدیه ب پدرجانم کردم!!!دخترت خیلیی مدیونته عزیزم^_^ ♡♡♡♥♥♥

خدایا مرسی

وقتی پس از کلی نگرانی و اعصبانیت اونی که میدونه امتحانت رو چیکار کردی پیام میده "عزیزدلم قبول شدی نگران نباش" و تو همون طور که داری مواد کیکت رو اماده میکنی یه هورا و ی جیغ میکشی میگی خدایا شکرت ...

رفتم درو باز کردم با تمام وجود صدا زدم "مامانییییی" گفت چته گفتم هیچییییی دخترت قبول شده باکلی لبخند میاد سراغم و میگه ببین دعاهای مادر چقدر  گیراس ولی تو مادرتو اذیت نکن پریدم بغلش و گفتم عزیزم من فدای اون چشای خوشگلت شم آخه ...

فوری پیامش دادم گفتم الان حالم خوبه گفت دیدی خدا هوا دل یتیماشو داره خودش باباشونه ولی تو قبول نمیکنی ولی نمیدونی چقدر جیگرمو حال اوردی من تو پوست خودم نمیگنجم دختر چیکار کردی گفتم هیچی فقط تو زیادی به من لطف داری !!!خدایاااا مرسیییییی

دیشب بابا رو دیدم تو فیلم عروسی همش میخندید انگار میدونست داره میره از همه تشکر کرد خوشامد گفت از دوستای داداش تشکر کرد و گفت ممنون از اینکه منو و پسرمو تنها نذاشتید بعدش تک تک بغلشون کرد از یه جایی دیگه بابا نبود و دنیا داشت همینجوری میرفت جلو رسید اونجایی که "اهنگ اسم منو به مناسبت شب تولدم پخش کرد و من تو پوست خودم نمیگنجیدم " یه دیونه بی سرو پا بودم اون لحظه تو دلم ول وله بود ...دیگه ادامه نمیدم ¤_¤

^_^ من قبول شدم ...چهارشنبه نتیجه رو میگیرم 

برم قرانم رو بخونم و برسونم خودمو جز 20قران (: شما که برام دعا میکنید !!!

تو اتفاقی تو یه عشق پاکی دنیا دنیای منی تو فقط مال منی !!!تو فقط ماااااااال منی ...خدایا مرسی ^_^


حال خرابم دلی ای دل

با اینکه شدت خمیازه هام دهنم رو ب طرز عجیبی باز کرده ولییی یه چیزایی منو به خواب دعوت نمیکنه اینکه قرآنم عقبم اینکه امروز نتیجه ها میاد...

آخه جای من بودید خوابت میبرد :/ 

نمیبرد اصلانشم نگو که میبرد که میدونم نمیبرد ^_^ 

وای خدا جانم یاری ام کن تا در اسلام راستین هدایت شم،الهییی آمین ...بی ربط نبوداااا :|

خدایا خسته ام از اشتباهات بی موردم خسته ام از زندگی مسخره ای که خودم مسخره اش کردم خسته ام ...یعنی اگه من نتونم دیگه از این به بعد طبق برنامه ام برم جلو خیلیییییی چیز تشریف دارم :/

کاش یکی بود که بهم بگه قبولی برو کارنامه ات بگیر دخترجان!!! آخه یکی بیاد بگه دیگه ...

^_^  امشب کیک رو سفارش دادم رفتم خریدامو کردم و امدم سفارشم رو گرفتم و رفتم سمت خونه زن داداشی و دیگه مشخصه سوپرایزینگ بود اونجا ...