فقط خدا

فقط خدا

خدایا به امید خودت نه بندگان بی خودت...
فقط خدا

فقط خدا

خدایا به امید خودت نه بندگان بی خودت...

۲۲

سلام دوستان گل ...من در حال خوندن زبان هستم فردا حتما من امتحان میدم ...

+من میتونم و جرات اینو دارم جلوی همه قوی باشمو بدون هیچ خجالتی امتحان بدم...

ابجی م دوباره پیام داد و گفت : ف منم شارژ نداشتم بهش جواب بدم یه تک زدم مشغول بود...وای اخ ابجی چقد دلم برات لک زده...

حس و حالم خوش نیست...قسمتی از اهنگ ستایش...

دلم  واسه اون روزام تنگ شده دوباره دلم میخواد ببینمش...ولی میدونم که نمیبینمش...

دلم واسه بچه ها تنگ شده..ف..م..ز...ف.آ..و کلی از دوستان دیگه  حوصلم سر رفته ...هرچی پیشنهاد دادم گفتن نه:(

۲۱

سلام مجدد...خوبین خوشین ؟!

آب و هوا خوبه شهر ما افتضاح تخم مرغ عادی عادی رو زمین میپزه ،این یعنی ته جهنم بودن:/

+خیلی بده وقتی  کسی کارش با شما تموم میشه،رفتارش با شما تغییر میکنه...

+داشتن قلبی مهربان دردنیای بی رحم ،شجاعت است نه ضعف...

+مهربانی را از کودکی آموختم که آبنباتش را در دریا انداخت تا آب دریا شیرین شود...

الان حسابی انرژی گرفتم ساعت طرفای  یک و خورده ای بود رفتم سراغ گوشی مامان یه چیز تعجب اور دیدیم اصلا توش موندم هنوزم تو شکش شم ابجی  م پیام داده بود ...

گفت و گو ما :/

او:ف

من:جانم

او:جونت بی بلا...سلام خوبی ابجی عیدت مبارک

ولی متاسفانه مامان شارژ نداشت من جوابشو بدم فقط در حد یه تک بود هی تک زدم دیگه بعدش پیام نداد... وای خدایا شکرت ممنونم ازت و همینطور ابجی م ممنونم بابت خوبیات از این که هنوز به یادمی من از خوبیاتو مهربونیاتو لطفت به داداشم گفتم ...ای کاش میشد ادرس اینجا رو بهت بدم ...وای میدونم الان مشهدی دلم میخواد کم نذاری واسم فقط واسم دعا کن از امام رضا بخواه بطلبتم چون واقعا دلم داغون حالمم داغونه دلم میخواد برم توی حرم بشینم هزارتا صلوات بدم تا امام رضا جواب این گناهامو بده جواب معصیت هام بده جواب این همه بد بودنم ...من دوساله یه عصبی به تمام معنام ...خدایا امام رضا خودتون شفام بدید من محتاجم محتاج محبت از درگاه حق ...امام رضا من دست از دعا کردن نمیکشم تو باید منو امسال بطلبی...منتظرم...

۲۰

سلام... من شکلک موخوام ...دوست دارم امروز لاکامو بیارم یه دل سیر لاک بزنم و پز بدم ...نمیدونم چرا این حس یهویی توم ایجاد شد هرچند که لاک زدن پز دادن نداره  ولی من احساس میکنم دستامو پاهام ناز میشه ولی  من نماز میخونم پس نباید فعلا لاک بزنم... امروز به روال عادی بعد از نماز دیگه نخوابیدم الانم حسی واسه درس خوندن ندارم دوباره فردام کلاس دارم میدونم فردا اقای م منو بیرون میکنه و از اولیامم میخواد:/ چه شود ولی من جلوی این فاجعه رو میگیرم:) دلم واسه مخاطب خاص تنگ شده هرچند لیاقت نداشت و نداره ولی خیلی ناراحتم  شاید هم من باعث همه این اتفاقا شدم نمیدونم والا ...خیلی دنبال وب اجی مهدیه میگردم تا بدونم کنکور رو چه کرده :/ولی پیداش نمیکنم ...اعصاب خورد کنه اینکه کل گوگل و بگیردی ولی به نتیجه ای نرسی  وای بخدا این روزا واقعا دلم ابجی مهدیه رو میخواد تا بدونه اونی که چن سال پیش با مشخصات من بهش کلی بدو بیراه گفته بود شد تمام زندگی ع و از ابجی بودنش گذشت شد دختر مورد علاقه اش واسه من خیلی این حرفا زوده و من به داداشمم قول دادم دیگه به هیچ چیزی جز درس فک نکنم ولی بخدا این بی حوصلگی فکر و ذهنمو اشفته کرده بدجور:( آخه من چیکار کنم که دختر عمه ام بدمو بهش میگفت من چه کنم که؛خواهر ندارم چه کنم که خانوادم اینجورین چه کنم که موقعیتم جور نیست که هر ثانیه باهاش حرف بزنم بخدا نمیتونستم به جان خودم گیر میدادن من بیخیال همچی شدم توی زندگی بیخیال اینم میشم ولی چوب خدا بی صداس من به حرف داداشم گوش میدم  و کاری میکنم که اگه یه روز اتفاقی دیدم که میدونم نمیبینتم (چون فرسنگها از هم دوریم)حتی شرم اینو کنه که تو چشمام نگاه کنه :( 

نمیدونم چی بگم بخدا داغونم اونا نمیدونن چی داره تو دل من میگذره همشم اشتباهات لعنتی خودمه  خیلی اعصابم داغونه دلم میخواد زودی وب مهدیه رو پیدا کنم ... خیلی دلم گریه میخواد ای کاش من اتفاقی ببینمش  ولی من اعتمادی بهش ندارم دیگه اگه ببینمش شاید فقط بهش نگاه کنم  تا یاد گذشتم  یکمی جا باز کنه وای خدای من این روزا مرگ واسم  حق میشه انگار...خدایا من چن وقته از تو غافلم ببخش خودت دستمو بگیر...زندگی همینه ولی ما ادما حسابی واسه خودمون سخت و بی ارزشش کردیم...نمیدونم شاید بعضیاتون شبیه زندگی منو تجربه کرده باشین ولی به جان خودم قسم اگه تجربه نکردین تجربه اش نکنین چون داغونتون میکنه ذهنتونو آشفته میکنه از خودتون بی زار میشید بخدا این چیزا ارزش نداره همش کشکه من الا اینجوریم چون خودمو گول زدم الانم راهی واسه برگشت  ندارم یعنی دارم ولی دیگه مثل قبل نمیتونم با سختیام مبارزه کنم چون نمیکشم زودی ناامید میشم هرچند روزی چند بار میگم من میتونم بهترین زندگیو داشته باشم ولی داشتنشم واسم سخته وقتی میبینم ادما هنوز نصفی از عمرشونو هنوز نکرده میمیرن به فردای خودم ناامید میشم و بخدا به حرفام فک کنید دنیا ارزش نداره سعی کنید ازش درست استفاده کنید و نذارید هر لاشخوری زندگیتونو گل بگیره به جان خودم اگه بهترین باشی بهترینا دست میذارن روت پس مواظب زندگیتون باشید هر کسیو توی قلب باصفاتون راه ندین ارزش نداره فعلا ...خدافس:/

۱۹

سلام...اول  از همه من این چند مدت بدون شکلک کلافه ام ...یکی یه کاری کنه واسه من:(

امروز رفتم کلاس امتحانم نخوندم...با اقای م صحبت کردم و ازش خواستم امتحان نگیره ایشونم گفتن باشه و اما من دفتر ی رو گرفتم که بخونم... امروز داداش ع رفت  دلم براش تنگ شده حوصله باز مثل قبلا پوکیده... امروز از استاد بیوگرافیشو پرسیدم بچه کجاس و اسم کوچیکش چیه ...اولش دهنش باز موند از سوالاتم ولی بعدش  گفتم که داداشم میخواد بدونه و ...اونم گفت من درخدمتشونم  و بعدشم از کلاس برگشتم  خونه...امروز واسم خیلی چندش اور بود...یکم سردرد دارم نمیدونم چرا ولی باز مثل روال عادی حوصله ندارم و سرمم درد میکنه... امشب یجوری شدم ... دیگه با این هوای گرم تابستون دلم نمیخواد برم بیرون . بابام میخواد پنجشنبه بره شیراز مراسم ختم پسر دوستش ، امشب زن همسایمون زنگ زد بیاین با بابا شیراز گفتم بابا میگه میخوام با اتوبوس برم ماشین نمیبره منم همش غر میزنم به جایی نرسیدم اگه میشه خودتون باهاش حرف بزنید گفت چشم با اقای م میگم باهاش حرف بزنه خداکنه بریم:/یکم حال و هوامون خوب بشه:) ...بابا الان امد خونه:/ ایشاالله که بریم...والا نمیدونم چرا ولی خیلی خیلی دلم هوای مهر کرده و مدرسه هاااا من دلم مدرسه میخواد کتاب و دفترو خودکار...موخوام...من برم ببینم خربزه آبه...خدافس:/

۱۸

سلام خوبین دوستان که میدونم اکثرا خوب نیستن نتایج کنکور انگار زده شده ....هرجا رفتم همشون ناراحت بودن ببینم دختر عمه و پسر عموم چه گلی واسمون کاشتن...جالب میشه بدونم...امروزم فک نکنم برم سر،کلاس اخه هیچی نخوندم :(( الان توی حیاط بودم صدای یه مردی میومد داشت دادو فریاد میزد از خونه همسایه بود:((

۱۷

سلام دوستان سحر خیز منو داشته باشید صبح به این زودی بیدار شدم دیشبم ساعت۲ خوابیدم...بقول زهرا واقعا این همه دارن میرن....دیشب ساعت ۱۲خبر اوردن که همسایمون به رحمت خدا رفت  آخه میشد پدر شوهر خالم ...و هم محله ای خودمون:(( خدا رحمتش کنه مرد با خدایی بود ... قراره عصر خاکش کنن دیشب مامانم  رفت خونشون اخی؛خالم موقع رفتش بالا سرش بوده:(( هرچی کار خداست نمیشه کاری کرد اون بالایی صلاح مصلحت هممونو میدونه همه اینایی  که رو زمین هست یک به یک باروبندیل رو میبندن و میرن :((شاید یه روزم ما بریم هیچ چیزی معلوم نیست: (( هرچی از خدا امد خوش آمد:(من برم نماز بخونم خونه مادربزرگمو تمیز کنم و بعدشم برم صبحانه و بعدشم زبان بخونم :)))خدافس تا بعدا:/

نماز صبح:انجام شد

جارو کردن خونه مادر جون:جارو کردم

جارو کردن خونه خودمون:جارو کردم

صبحانه:خوردم 

همه اینا باید تا ساعت ۹ تموم باشه:)

خوندن زبان:درحال خواندن:(


۱۶

سلام دوستان امروز به کل این بی حوصلگی کاری کرده که حتی  توی یه روز سه بار پست بذارم...و کلی حرف بزنم امروز خیلی بی حوصله ام...الان مهمون داریم ولی حال اینو ندارم برم بشینم پیششون ... فردا امتحان زبان دارم ولی هیچی نخوندم حالم بهم میخوره از این حالم و حسم... :( آخه چرا باید اینجوری باشه خدایا خودت کاری کن من برم مشهد تا این همه فکر از وجودم بره اعصاب واسه من نذاشته :( دلم یه اب و هوای خوب با ادمای مهربون میخواد دلم میخواد زودی مدرسه ها باز بشه :( کمتر به این چیزای الکی فکر؛ کنم ذهنم دوباره اشفته شده گرفته ... دلم میخواد یه روز بخواب دیگه بلند نشم اصلا دست و دلم به هیچی نمیره :(( خدافس

بعدا نوشت٭٭خبر مرگ پسر دوست بابامم رسید ...

۱۵

سلام دوباره...رفتم مدرسه از بس هوا گرم بود اصلا میمردم بهتر بود حالمم بیشتر خراب کرد:( با این وجود بازم یه چیزایش خوب بودا :/ معلم دینی عوض شده معلم علوم زبان انگلیسی معلم فارسی و خیلی تغییرات دیگه که وقتی مهر بریم مدرسه  یه تنوع حسابی میشه واسمون:) ثبت نام کردم فقط عکس ندادم :/ هرچی گشتم نبود خب:/ وای یه چیز جالب امروز شنیدم :))) معلم کلاس سوم دبستانم امسال معلم دینی شده{0-0} اصلا جا خوردم باورم نمیشه اخه اخرین بار وقتی مامانم عمل کرد تو مطب دکتر؛دیدمش:| چی بشه دوباره ببینمش وای خیلی دوسش دارم من معلم مهربونی بود ولی یه خاطره تلخ،دارم ازش که واسم خیلی ناراحت کننده اس هرچند خوبیاش بی حد هستا ...اون خاطره تلخم خودم باعثش بودم:/ ای کاش خانم م نره واگرنه مدرسه دلنشینیشو از دست میده  بهرحال همینی که هست دست من نیست کارنامه امم درست کردن:/شد معدلم۱۹/۳۳  از۱۹/۲۹عالیه واسم همینم خداروشکرش :/ وقتی میام نت دلم میخواد گریه کنم چون همش یاد گذشته میوفتم:(( خدایا بازم شکرت:/خدافس:´| 

۱۴

سلامی به گرمی افتاب ...خوبید ...امیدوارم حال همتون خوش باشه ولی خداروشکر من این دو روز بعد عید خیلی بی حوصله شدم....نمیدونم چرا ولی هنوز حال هوای ماه رمضون توی؛بدنمه:( ...راستی روز عید مجبور شدم با دختر عموم حرف بزنم البته اولش حرف نزدم خودش امد بزنتم مجبورم کرد حرف بزنم آخه بخدا کار اونم نبود ولی در عوضش جواب سلام داداششم ندادم:)))به هر حال گذشت هرچیزی که خواست خداست اتفاق میوفته ما فقط مسئول انجامشیم ...خیلی بی حوصله شدم امروز باید برم دنبال کارای مدرسم و ثبت نام و...حسابی دلم واسه روزای پیش تنگ شده وای خدای من چرا اینجوری شد اصلا حال هیچی ندارم دیگه ادم قبلی نیستم دیگه کمک مامان نمیکنم خیلی کارای دیگه که خودمم توش موندم :( تا مهر باید کلی کار انجام بدم مثلا باید وسایلامون از اتاق خودم بیرون کنم آخه اتاقم شد مال داداشم خیلی سخته با؛این شرایط بگذرونم ولی اینجوری خیلی بهتره دیگه موقع؛درس خوندن کسی رو اعصابم راه نمیره بگه ف کتابات ...چیزات ریخته جمع کن والا تا کمتر از دوماه دیگه میشم ادم خودم :/وای حس و حال رفتن مدرسه رو ندارم اصلا نمیدونم چرا اینجوری شدم ولی از وقتی از روز جمعه عصر بیدار بودم تا شنبه شب دیگه بدجور شدم هنوز خستگی ۲۴ساعت نخوابیدن تو بدنمه شایدم بیشتر والا...تا چند مدت دیگه هم داداش ع میره ماه عسل هم دخی عمه ام میره خونه بخت این وسط ما موندیم با بی مهریای دنیا....اشتباه نگیرید منظورم نیست که من ازدواج نکردم منظورم اینه اینا برن دیگه اون خوشیام از بین میره دیگه واقعا اون موقع من حوصلم سر میره  هرچند دخی عمه دوره ولی وقتی بریم اونجا دیگه کسیو نداریم بریم خونشون ...درعوض داداش ع خونش کنارمونه ولی دیگه خونه خودشونن منم باید خونه؛خودمون باشم:(والا دنیام بهمون نشون داد چقد بی مهره ....از دیشب تا حالا دلم یه شربت خنک و خوشمزه میخواد ولی حسش نیست برم درست کنم:( این روزا فقط دلم میخواد یه واتس داشته باشم وا اجی م که الان مطمئنم مشهده بحرفم خیلی بی،معرفت شدن حتی زنگ نزد بگه ف تو هستی یا مردی :( شاید فکرامو کردم خودم بهش زنگ زدم :/

پس فعلا تا منم؛برم اماده شم برم مدرسه واسه ثبت نام...خدانگهدار

۱۳

سلام دوستان عیدتون مبارک ایشاالله به حق این ماه رمضونی که تموم شد سال دیگه همتون زنده باشید و این روزا رو تجربه کنید دوباره ...روزای من خوب پیش میره ،خدایا شکرت ...دیشب زن داداش  گفت دختر عموت زنگ زده من از دلت دربیارم بابت اون چیزا منم گفتم ف همچیو سیر تا پیاز به ع گفته اون چیزای که حتی؛منو تو جرٲت گفتنشم نداریم ...به هرحال من امروز حتی؛واسه جواب سلامشم متاسفم واقعا براشون متاسفم ولی از کارای خدا ممنونم ...خلاصه امروز داداش گفت بچه توی شکم زن دوستش دختر وای خدا چرا پسر نشد:(ولی بازم شکرت تو خودت میدونی چیکار کنی حرفای ما همش چرتو پرته ،امروز داداش بهم گفت برو علامیه دوستمو پشت ماشینم بچسپون منم رفتم چسبوندم نوشته بودن مهندس س.خ واقعا ناراحت شدم کلی بغض تو گلومه  ولی بیرون نمیارم چون خیلی خوشحال اینم که خدا بهم لطف بزرگی کرد خدایا هزار مرتبه شکرت من به اندازه تمام دنیام دوستت دارم و ممنونتم :/ خدایا بحق این عید هیچ داغی به دل هیچ کسی نذار دل کسیو نشکن  مشکل همه رو برطرف کن ...دوستان امیدوارم روزای خوبی داشته باشید زندگیتون بر وفق مرادتون خدانگهدار تا پست بعدی:)

دوستان اگه سر نمیزنم اگه بیمعرفتم؛ببخشید این روزا وقتش ندارم وقتی توی فرصت مناسب بیام مطمئن باشید بهتون سر میزنم به بزرگواری خودتون ببخشید :/

۱۲

سلام دوستان گلم...مرسی از دعای همتون و همدردیاتون...

دیروزو امروز همش با عزیز دلم داداشم درددل کردمو حرف دلمو زدم بعدشم کلی  باهم حرفیدیم رفتیم پارک و خرید کردیم برا مامانی وای خدا ممنونم از این لطف بزرگی که درحق من کردی  واقعا این معجزه اس اولش کلی دعوا و گریه بود ولی بعدش دیدم حالا وقتشه دل من از گذشته خالی شه بهش گفتم داداش برو لباستو عوض کن تا منم عوض کنم بریم بیرون گفت تو چرا گریه میکنی من ازت یه چیز خواستم بهم بدش  فقط همین بعدشم گفتم نمیخوام توی خونه حرفی بزنم بریم بیرون تا راحت باشم بعدشم رفتیم بیرون رفتیم پارک من گفتم دریا گفت حسش نیست منم دیگه با همون  پارک راضی شدمو رفتیم کلی از داستان اشتباهمو  براش تعریف کردم اخه قبلش دفتر خاطراتمو برداشته بود گفت میخوام  همشو اتیش بزنم گفتم نه من همشونو دوست دارم  گفت  نه من از این چیزا بدم میاد اونم خیلی گفتم خب باشه  .تبلتم گروگان بود تا الان بعد از اینکه باهم کلی دوباره درددل کردیم  بهم دادش:/واقعا الان حرفای داداشمو فهمیدم   کلی حرف زد و گفت تا هر وقت توی دنیا زندگی میکنی بهشون فکر کن منم یه چشم گنده با یه بوس ابدار نثارش کردم  البته امروز کلی همو بوس کردیمو و همه ی بدیا رو از هم دور انداختیم ولی یه چیز خانوادمو عزادار کرد اونم جوان ۲۸ساله :( اخه داداش ح من قرار بود یکشنبه بیاد ولی امروز ناگهانی وارد شد با یه چهره رنگ پریده و خسته و ناراحت رفت لباسشو عوض کرد امد نشست هی زد تو سر خودش مامانم یهویی امد گفت چته چی شده  واقعا ناراحت شدم تا حالا گریه او ندیده بودم ولی دیشب دیدم  گفت دوستم رفت ما هممون دهنمون باز موند گفت همونی که با بابا قبل ماه رمضون رفتیم مراسم  ختم مادرش امروز خودش رفت مامانم افتاد گریه اون لحظه دلم پر بود ولی خودمو بیخیال کردم  تا اونا دیگه بس کنن از گریه  گفت هنوز چهلم مامانش هنوز نشده امروز خودش رفت داشت با گریه میگفت دیروز پیشم بود ولی فرصت نداشتم پیشش بمونم وای کاش میموندم گفت رفتم خونشون تا داداش و باباش دارن گریه میکنن و خودونو میزنن میگفت زنش بچه دم راهی داره وای نه میگن پنج ماه عروسی کرده بوده وای خدا من وقتی عکسشو از گوشی داداش دیدم چشام سفید شد واقعا مرد بوده وقتی از اول زندگیشو برام تعریف کردن واقعا ناراحت شدم و دلم واقعا گریه میخواست  واقعا گناه داشت  دیروز صبح این موقع ها تصادف میکنه وای نه یعنی ۲۴ساعت از مرگش رفت وای خدایا شکرت خدا بازم ازت یه چیزی میخوام اینکه این بچه رو نگه داری  تا بشه سایه مادرش :( واقعا گناه دارن خدا بهشون صبر بده  تورو خدا اگه این پست رو خوندین یه فاتحه براش بخونید:( اینم از این ولی واقعا الان فهمیدم داداشم دوسم داره مرسی داداش گلم :)دوستان فعلا :/

۱۱

سلام مجدد به دوستان گلم....خواستم بگم من اگه تا یه هفته شایدم دو روز برنگشتم دیگه برنمیگردم منو حلال کنید چون ممکنه تبلتمو بشکنن یاهم خودمو بکوشن خدا بخیر بگذرونه ...التماس دعا زهرا و دوستای دیگه و یه دوست به خصوص که خودش این وبو واسم ساخت شاید بعضیاتون از کامنتا بفهمید کیه ولی واقعا اخر شرافتمندیه خدا واسه خانواده اش حفظش کنه خدا یارتون:/

۱۰

سلام دوستان عزیز ممنونم از اون نظرای خوبتون...راستی مشکلم با بلاگ اسکای حل شد همچی بلا میاد واسم دیگه متونم شکلک بذارم وای خدا شکرت امده بالا ولی نمیشه گذاشت :(توروحشون اصلا بیخیال شکلک امروزمو بگم امروز خیلی ترس داشتم برم سر کلاس  همش میترسیدم دلشوره داشتم خلاصه  رفتم بچه ها پرسیدن کجابودی چن روز کلا از کلاس فراری بودیا گفتم چن روز مریض بودم حالمم زیاد خوش نبود که بیام  وقتی معلممون دیدم چشاش گود افتاد گفت ف خانم چند روز نبودیا نگران شدیم از درس عقب افتادی حداقل خبر میدادی گفتم شماره هیچکیو نداشتم نتونستم خبر بدم بچه ها همشون یه جوری شده بودن امروز با همه خوشروح بود همش مسخره بازی درمیورد اخر سر یه جمله به ذهنش رسید رفت رو تابلو نوشت can i have you.....خلاصه یه چیزی نوشت معنیش میشد میشه رو حرفت حساب کنم  بعد نگاه من کرد گفت جواب بده و معنیشو بگو من گفتم میشه م جواب بده گفت نه خودت وقتی داشتم فکر میکردم یهو خودش جوابو گفت بچه ها گفتن اقا ما بگیم  گفت نه بعد دید من سرم پایین یه حس بدی اون موقع داشتم بعد دید اینجوریه گفت بگید خلاصه اخر کلاس درسای قبلی رو واسم مرور کرد:/یه چیزایم خودم بلد بودم گفت افرین ف خانم افرین ،خب دیگه اخرشم شد مرسی خدافس  امدم بیرون یهو دوستمو دیدم اخه رفته بود اصفهان  وقتی خواهر کوچیکش ح رو دیدم چشام برق افتاد از پله اول پریدم پایین جلو اون همه ادم خودم بعدش خجالت کشیدم هیچی دیگه گفت تو ازم خبری نگرفتی رفتم خونتون مامانت گفت کلاسی امدم اینجا تا تموم بشی یه سر بریم بانک و بعدشم بریم خونه رفتیم اولش پارک بعدشم رفتیم بانک بعدشم امدیم خونه کلی باهم حرف زدیم بهم گفت نگران نباش خودم واست دعا میکنم  یکم اروم شدم زن داداش رو تو خیابون وقتی با ی بودم دیدم بهم گفت فردا ع برمیگرده گفتم اره من دارم میمیرمم خلاصه  رفتش دیگه یکم ناراحتم ولی مطمنم فردا داداشم  چیزی نمیگه چیزیم بگه شاید نصیحت و حرفایی که کمکم کنه نمیدونم ولی اگه گفت  پسر عمو همه اینا رو گفته منم میگم که چه حرفایی به من زده خودش خجالت نکشیده و....بماند ولی شمام واسم دعا کنید هنوز دل شوره دارم همش یه حسای بد تهدیدم میکنن اعصابمو بهم میریزه  اینم از امروز من میخوای اب پاکی بریزم تو دستای اونی که بقول خودش منو همه کسش میدونه ولی نیستم و نمیخوام باشم دیگه همچی تمومه زندگی یعنی  خوب بودن یعنی خوشی کردن من نمیخوام با همچین ادمی دیگه هم کلام شم بهش میگم ازش متنفر شدم بهش میگم من فکراتو خوندمو تو سخت دراشتباهی زهرا جونم ممنون از حرفات واقعا شدم مثل کسی که  بدهکاری داره و همش میترسه  طلبکارش سرش بریزن و نبودش کن واقعا همینه  ولی به جان خودم قسم دیگه تموم شد من خیلی اشتباه کردم تو زندگی خیلی وقتا وقتمو صرف کسایی کردم که ارزش نداشتن درعوضش کمک مادرم میکردم با اون پاهای دردش خیلی ثواب میکردم خدایا خودت منو ببخش من فقط میتونم از خودت طلب ببخش کنم  خودت میدونی چقدر مادرمو پدرمو داداشامو و وجود اینکه کلی اذیتم میکن کلی از چیزا محرومم میکنن دوست دارم اخه خانوادمن الان موجود واقعی مرد رو شناختم خدایا شکرت که ان حسو تو دلم انداختی وقتی میدونم طرفم فکرش درموردم خرابه عقب میکشم  خدایا بازم التماس میکنم من دلم امام رضا رو میخواد تو رو جون هرکی دوست داری  منو بفرست دلم لک زده واسه شبایی که بوی حرم دیونم میکرد بوی حرم وقتی  به مشامم میخورد دلم یه چیز خوشبو رو میخواست خدایا فردا داداش میاد نمیدونم چه بلایی سرم میاره خودت بخیر بگذرون .

راستی امروز  از دوستم پرسیدم برم والیبال ولی متاسفانه واسه همسشه کلاساشون تعطیل شده و حالا مونده فقط نقاشی اینم به امید خدا ببینم چی بشه :/

التماس دعا فعلا دوستان:/

۹

سلام خوبید همگی...

خدایا کلی دلم گرفته نمیدونم چرا ولی دلم میخواد برم یه جای اروم با یه هم جنس خودم درددل کنم دلم ابجی م رو میخواد اونم خیلی دیگه نمیدونم، با چه زبونی درددل کنم دیگه حرفام گفتنی نیست نمیدونم چرا ولی دلم میخواد مدرسه ها زودی شروع بشه  خسته شدم از بیکاری از اینترنت گشتن خسته ام بخدا :( خدایا خودت بهم یه توکل بده تا بتونم برم کلاس نقاشی و والیبال تا یکم،سرگرم شم خدایا من هروقت خواستم باهات درددل کنم همش تو زندگیم بد بیاری بود هروقتم که فرصتشو داشتم شرایطش نبود آخه چرا من کم سعادتم  دیگه خبری از ف و م نیست دلم براشون تنگ شده نمیدونم چرا م زنگ نزد به مامانم به این میگن ته نا رفیقی  نمیدونم شایدم کار داشته باشن  دلم ساحل دریا رو میخواد با یه اهنگ ملایم  ای کاش میتونستم برم....خدایا چرا همه دنبال اینن که ناراحتم کنن من در حق کی بد کردم تا جایی که یادمه همیشه توی زندگی چیزای که خوب بود دادم به بقیه بداش شد سهم خودم نمیدونم والا خودمم توش موندم  نمیدونم باید چیکار کنم   ولی خدایا هرچی دادیو ندادی شکرت  من بندتم شاید یه روزی خوشیا رو چشیدم ولی از حالا سعی میکنم دیگه کسیو مسخره نکنم درمورد کسی چیزی نگم سرم تو لاک خودم باشه کلی دلم تنگه واسه روزای خوشی که خیلی دوسش داشتم ولی طرف زد خرابش کرد وقتی بهش فکر میکنم دلم گریه میخواد نمیدونم الان که رسیدیم ته خط چرا هنوز میگه دوست دارم ولی اگه دوس داشتنش با اون چیزای که میخواد میخوام هیچ وقت دوسم نداشته باشه خدایا من یه ارامش  واقعی میخوام یه تنوع خوب با ادمای خوب خدایا من تورو میخوام :( به جان خودم دیگه بریدم :( خدا چرا ادمات اینجورین من نمیگم من خودم ته خوبیهام ته با ایمانی خداییم ولی تا جایی که میدونم اشتباه متعدد زیاد داشتم ادم نشدم اخه خدا تورو به اسم عزیزت قسم دست منو بگیر بیارم توی خیابون اسفالت قاطی ادمای خوب قاطی با ایمانا  این اعصابمه کلی چیز ازم گرفته شاید پیش همه بچه ام ولی من بزرگ شدم ناخواسته بزرگ شدم جوری بزرگ شدم که فک؛میکردم همیشه بزرگ بودم  حالام که میبینیم اینم حرفای زیادی واسه گفتن دارم ولی حالا حسش نیست توی وقتای متفاوت حسای متفاوت میگیرتم مثل الان که دلم ساحل  دریا رو میخواد با یه اهنگ ملایم و +گریه :( و اما .....

امروز عصر رفتم لباس فروشی لباسایی که میخواستمو بخرم ولی بسته بود خیلی تو پوزم خورد ای همه راه دهن روزه رفتم هیچی دیگه  سر پشت برگشتم :(

باشه تا فردا که برم کلاس زبان ای خدا کاش فردا شرایطم متعادل باشه برم کلاس زبان دوجلسه پی درپی نرفتم الان اقای زبون نفهم بیاد بگه خانم از همون راهی که امدی برگرد وای خدا روم نمیشه برم سر کلاسش یه ادم مثبت  زوره که بشه منفی:(

به امید به خدا ایشاالله میرم سر کلاس:)

خدایا شکرت محتاجم به کمکت خودت میدونی دلم لک زده واسه ضامن اهو امام رضا :(

منو بفرت تو رو به اسمت قسم دست رد به سینم نزن منو بفرست مشهد روز عید با ابجی م تورو به اسمت قسم  من طاقتم سر امده دلم حرم میخواد:(

منتظر جوابتم خدا جونم:/

۸

سلام ...دوساعته بیدارم حسش نیست بلند شم :/

راستی من بلاگ اسکای شکلک نمیاره :(

اینم از شانس منه وا :(اگه کسی بلده راهنمایی کنه ممنون میشم :)

فعلا امروز قراره برم یه خرید مفصل کنم :/

مثلا :) یه جفت کفش واسه عید :/ و یه لباس خوش رنگ تو خونه ای :/

و اما مامان رو راضی کنیم یه چیز واسم عیدی بگیره :/ عید عیده حتما که نباید عید نوروز باشه که :) خب من عیدی موخوام  البته داداش ح قول شمال داده اگه بریم اونجا برام چیزای مورد علاقمو میخره اون دوتام که اصلا میترسم برم سراغشون :/ بابا هم تازه پول داده دیگه عیدی فنیشت :)

راستی اصلا هیچی من برم :/

فعلا تا بعدا:)

۷

سلام من ه ن و ز بیدارم یعنی خوابم نمیبره

امروز اروم تر از دیروزم  خدایا شکرت اگه کارم راه بیوفته و دستمم پر باشه قول میدم یه صدقه خوب بدم ولی خدا خودت کمکم کن /: مرسی خدای مهربونی ها :)

خدا جوووووونممممم دوستتت دارم 

توی قلب منییییی

۶

Slm

دارم بوی خوش سیب رو میبینم ... بقول داداشم هر فیلمی رو باید هزاربار دید :/

 منم هی فیلمای تکراری  ببینم ...خلاصه بعدشم میخوام رمان بخونم:/

یه امشب، مسجد نرفتم دارم دیونه میشم  یجوری شدم :(

وای توی  فیلمه دختره نمازشو ترک کرده ! :(

من از ادمای بی نماز خیلی بدم میاد یه حس بد نسبت بهشون دارم آخه چرا نباید نماز بخونن چرا واسه رفتن سر گوشی حاضرن ولی واسه نماز نه من خودم نمازم دور میشه ولی  گاهی نمیشه نخونم :(

راستی  نام دیگر سوره حمد داروشافیه یعنی شفا دهنده:)اینو توی فیلمه گفتا :)منم هی حرفا رو میدوزدم :)من یه چیز رو خیلی دوس دارم اگه یه چیز بگم انجام میدید واسم  من خیلی دوست دار م برم مشهد زیارت امام رضا اونم عید فطر با بهترین دوستی که ارزومه ببینمش :(اگه کسی این پستو خوند و دلش مثل دل من داغون یا هم اگه داغون نیستن که خداروشکر ولی یه ایت الکرسی بخونن بین خودشونوو من  تقسیم کنن و برای ظهور اقا امام زمانم دعا کنن :)

ممنون میشم اگه این کارو بکنید :/خدا همراهتون ایشاالله مشکل همه حل بشه تا مشکل منم حل شه :/آخه دلم پره اونم خیلی :(

فعلا خدافس

۵

سلام....بهتر شدم وقتی افطار کردم 

داداش الان داشت با بابا و مامان تصویری میحرفیدن  احوال همه رو پرسید الا من اخه خدا خیلی بدن اینا من دیگه؛صاف میرم صاف میام تا ازم اتو نگیرن انگار ادم کوشتم :( درست زندگی همینه ولی آخه من چیکار کردم هیچ وقت به خوشی نمیرسم ...

میخوام بزنم به سیم اخر دیگه تموم شد :/

۴

اذونم گفتن  دلم هیچی  نمیخواد از بس بالا اوردم الانم از؛سرجام بلند شم شکی درش نیست بالا بیارم سرمم گیج میره وای خداا همه ی این بلاها همون استرس و ترسی که نمیدونم چهارشنبه چه بلایی سرم میاد اونشب وقتی پشت تلفن داداش به خانمیش گفت دخی عمو به اجی زنگ زد منم گفتم نه ازش پرسید چرا گفت تو کاری به این چیزا نداشته باشه  همون موقع زدم  زیر گریه  اصلا نتونستم افطار کنم  وقتی امدم شبش ساعت۱۲رفتم خارج از شهر واسه خرید با اهنگ توی ماشین با خنده های دخترا من از ترس گریه با یه لبخند به همه چیز خاتمه میدادم  اینقد حالم بد بود آخه مگه من چیکار کردم  خدایا خودت کمکم کن خودت که میدونی تو دلم چی مگذره چی داغونم کرده:(

۳

سلام مجدد...همگی خوبین!؟

ولی من داغونم بقدری حالم بد بود رفتن کلاس زبانم منتفی شد نرفتم ...

الانم حالم خوش نیست از ظهر تا حالا همش اوردم بالا دلم میخواد همی الان بمیرم توی هر ماه من یه بلایی سرم میاد میدونم الان بابامم شاکی میشه اخه هر ماه من یه مشکل ناگهانی تو یه روز برام پیش میاد همه خسته ان ازم منم خو دارم از درد میمیرم وقتی از حلقم خون امد یه فکرای مزمنی امد سراغم  خیلی ترسیدم ولی خودمم نمیدونم دلیلش چی بود:(

وای دارم از درد میمیرم:٫

۲

سلام ....

امروز کلاس زبان دارم خودمم توش موندم برم با این حالم سرم داره میترکه :/

جلسه قبلم نرفتم اگه امروزم نرم دیگه تمومه :(

اعصابم خورده از بس سرم درد میکنه حوصله معلم زبانم ندارم  اگه خانم بودم یه حرفی اقاست :[

زبون نفهمه هرچی،بگی میگه مشکل خودته دلم میخواد یه روز خفه اش کنم :-(  ادامه مطلب ...

۱

خدایا ...

من چیزی نمیبینم،اینده پنهان است

ولی اسوده ام

چون تورو میبینم و تو همه چیز را:/