فقط خدا

فقط خدا

خدایا به امید خودت نه بندگان بی خودت...
فقط خدا

فقط خدا

خدایا به امید خودت نه بندگان بی خودت...

پیشرفت

تمام برنامـه های داشته و نداشتـم رو پاک کردم که تمام حواسم باشه به درسم ...

خدایا این آخر سالی  و پایان تـرمی خودت یکم هوام رو بیشتر داشته باش من بنده خوبی نیستم اما تو خدای خوبی هستی  اینو مطمئنم و هیچ بیمی ندارم ...

برنامه جدیدم رو میچینم و بدون هیچ استرسی میشینم درسم رو میخونم ولی ای کاش برنامه ام اوکیه بشه و من صبح بیدار بشم و بتونم درس بخونم ...

از فردا همدیگه رو نمیبینیم یکم واسه دوتامــون سخته ولی خب دیگه چاره ای جز این نیست ...

چقدر این روزای پایانی همینقدر که بدن همینقدرم شیرینن و موندگار و پایان ناپذیر ...

چه خوش گذشت و چقدر بد گذشت این سه سال !!

خاله شایسته صدام میکنه ، اون یکیشم خاله زهرا ؛ چقـدر تفاوت آخـه :))

بعد از چند ساعت خوابیدن الان پاشدم به کارای فــردیم برسم اون زنگ میزنه ۸/۳۰ آماده باش آخه اگه نرم ناراحت میشه برمم خب کلی از وقتم میره حداقل باید برنـامه ام رو جوری تنظیم کنم که بتونم توی این چند روز تمومـش کنم ! خدایا کاش بشه ...

حرفایی که ناخواسته از دهنم بیرون آمد

 کاش یکی بود که یادم میاورد که من ۳۱  ام نوبت دکتر با خانم دکتر بحرینی دارم !

کاش یکی بود که یادم میاورد ۶ ام نوبت دکتر با خانم دکتر خضری دارم ! 

کاش یکی بود که تمام حواس مـــنو به خودم میاورد ! ای کاش حتی سو تفاهمم پیش نمیومد درمورد تو کاش اونشب راهم کج کرده بودم مستقیم رفته بودم ایستگاه کاش هیچ وقت پیش تو گریه نکرده بودم کاش هیچ وقت زندگیم رو برات تعریف نمیکردم و ای کاش هایی که دیگه نمیشه براشــون کاری کرد !!!

!!!!

خـــدایا من اصلا اعصاب بچه کوچیک نـدارم اصلا ...

اه دیگه نباید زیاد به کسی روح بدم  آخه من درس دارما درس چرا هیچ احد و ناسی حالیشون نیست آخه من درس دارمــــا !

نـاراحت نیستم

اینکه اون منو منتظر گذاشته ناراحت نیستم

اینکه خانم عبدی پیام داد دخترم توی این محیط موندنت خوب نیست برو برو تا موفقیتت به سرانجـام برسد ناراحت نیستم

اینکه از فردا قرار نیست بیرون برم ناراحت نیستم 

اینکه توی ۶ روز باقی مــونده باید تمام سه تا امتحان رو باهم بخونم ناراحت نیستم بخـــدا ناراحت نیستم  بخاطر هیچی ناراحت نیستم من زاده شده ام تا ازادانه تصمیم بگیرم ازادانه زندگی کنم و در تلاطم باشم و زندگی کردن رو تجربه کنم ...

اره یادمم نمیره بدی های ادمـــها ولی یادشونم باشه شاید من رفتارم واری کنم که جلوم گاهی سر خم کنند ...

زنــدگی را اونجــور که دوس داری برای خودت معنی کن جوری که دنیا به پایت به تلاطم و ولوله بیوفتـــد !!

تا بشـود کرد کاری

اینکـه من تونستم دیشب خوب استارت درس خونـدن رو بزنم این خیلی خوب بود و میدونم کـه ادامه داره ...

باید تا امشب تمـومش کنم که فردا رو درسی که جمعه کلاس دارم بتونم تموم کنم !! سخت هست ولی خب دیگه ...

خیلی دوستش دارم ولی گاهی اوقات درخواستهای نابجاش دیونـــه ام میکنه و این قدرت نه گفتنه بهش رو هنوز یاد نگرفتم شایدم زیادی من توی این مورد حساسـم ، روی مسائل شخصیـم خیلی حساسم ولی این دیگه جای خود دارد...

روزای پایانی

نیمی از کارام رو انجام دادم نیم مهمـــش مونده !! 

رفتم که شروع کنم درس خوندن ...

وااای که این روزا چقــــــدر طاقت فرساست ...

یکم عجیبــه ! امشب کلی کار دارم که باید انجام بدم یعنی میرسم که انجام بدم ...

امشب تصمیم داشتم برم مسجــد ولی اینقدر خسته بودم ترجیح دادم بخوابم و نمازم رو توی خونه بخونم ، الان پاشــدم و میبینم کلی کار ریخته سرم و کلی درس نخونـده ...

من برم و بعد تر بیام بنویسم از روزام :)))

اتفاقات ناگهـانی

من شورش رو درآوردم به طرز وحشتناکــــی بهش حق میدم یکی از گناهان کبیره منه گاهی بهش بی احتـرامی میکنم !

خب من خیلی آدم دقیقی نیستــم ولی از زمان بی زمانم بس متنفــرم عجیبا یه جور وحشتناکی عصبیم میکنه !!! 

شاید اگه زودتـر گفته بود حال الان دوتامـون این نبود دیگه !اتفاقات یهویی واسم قابل درک تر تا اینکه بدقولـی کنی مثلا شایـد زنگم میزد میگفت من نمیتونم برم بگم باشه حالا یه وقت دیگه ولی اینکه بره و منو از کار و زندگی بندازه بعــدشم خیلی مجلسی بگه وای من یادم رفت بگمـت...

قابل هضم نیست واسم تو هـرجور که خواستیش معنی کن!

از دست خـودم راضی نیستم ولی کارای اونم مناسب نیست خودشم خوب میدونه !

روزه دار بس حال خراب

 وای خـــدا چقدر بی حسم من !! 

به طرز وحشتناکی خوابم میاد و گرسنمه ...

یه دختر خوشمزه جلومـــه دلم میخواد یه لقمه اش کنم حیف بابایش پیششه ، عاشـــقش شدم عجیب صداش یه جور خاصی ادمو میخوابونه مثل عروسکای اهویی دارم خوشگلـــه(آیکون یه خنده پت و پهن)

یاد خاطرات بر باد رفتــه ام بخیر

وای امـــروز چه روز طاقت فرسایی شده برام ! بدنـم اصلا نابوده ولی یه حس خوب دارم یه شوق وصف نشدنـــی کاش همه روزام همینقـدر خوب بودن:)))

گـاهی چه زود از یاد میرن کسایی که فک میکنی یادت نمیرن و همیشه مثل خوره به جونت میوفتن و هر روز باعث سیل عظیمــی از غمهـــا میشند !!اونام از یاد میرن و روزی دلت برای همونام تنگ میشه همینقدر تنگ که باعث بشه گاهی برای خاطرات با اونا بودنم بشینی گریه کنی ...

یکبار دوست عزیزم وقتی کلیپ عکسامونو میدید درآمــد گفت پرستش این عکســام یه روزی چهره مارو غمگین و فسرده میکنن چون ،حرفاشو خوردم و گفتم برای من و تو چون و چرایـی وجود نداره و خواهشا درمورد چنین چیزی حرف نزن تا جایی که میتونی فقط در جوابم گفت !! چشم ...

ولی امروز با تمام حال خوبــم میگم آره گاهی عکسام غم رو به چهره ادم میارن و بخاطرشون شاید بشینی ساعتهـــا بری تو لاک خودت و در نیای!!!!

دعـــوا هیچیو درست نمیکنه !!

یکـــم استرس گاهی چه بلایی سر آدم میاره اصلا کلا دپرس میشی انگاری همین سوال اسونام از کهکشان راه شیری برات آوردن ؟! بابا به آدم استرس ندید خب یعنی چه اه !!! بدم آمـد ازش هرچند من زیاد خوشم ازش نمیاد ولی ادم بی چشم و روحی ام نیستم که نخوام خوبیاشو از یاد ببرم خوبی که ایشــون در حق من کرد عمه و خالمم در حقم نکردن ولی من این مدلی از اخلاقشـو دوس ندارم آخه با دعوا و نزاع چیزی درست میشه آیا اگه نمیشه دیگه این همــــه داد و بیداد چرا ؟! یه آدم بالغ دیگه چه لزومی داره دعواش کنی تا حرفــتو بفهمه  بابا یاد بگیرید توی جامعه ما چیزی با دعوا درس نمیشه بلکه بشکلی دیگه بدترم میشه این برای هونصدمیـــــــن بار...

امتحــــانم فوق العاده خوب بود:)))

کـارش رسید به دکتر اعصاب

اصـلا حال خوبی نداشت گفت دیگه نمیتونم کنترل کنم خسته ام خسته ولی بل اجبار تو میگم خوبم ولی حالم خوب نیس ! 

رفتیم پیش دکتری که منو قبلا براش معرفی کرده بودن ولی من فرار کردم و رفتم پیش یه خانم برای معالجه ...


تغییرات من

هــرچنـد برنامه امروزم پر بود ولی اون رو توش جا دادم حتی برای ۴ ساعت کاری ام که باشه ! 

نمیخوام توی این حال تنهـاش بذارم 

یعنی من کلا چنین مدلی نیستم که قدر نشناس باشم طرف برام خوبی کرده باشـه تا دنیا دنیاس براش بتونــم جونمم میذارم 

میدونم این روزا حالش خـوب نیست ولی باید حالش خوب بشه :))

کمــکش میکنم حتی نا چیـز !! کســـی تونست کمک کنه من اخلاقم رو بیشتر تغییــر بدم خوشحال میشم نظر خودش رو بیان کنه

حالش خوب نیست

زندگی اون خیلی سخت تر از زندگی منه ، حال من خوب نیست از لحاظ  روحی حال اون از همـه لحاظ داغونه ! وقتی این لحظه هاشو میبینم کم مـونده فقط گریه کنم ، میگه ببخشید اگه سخت گذشت! بهش میگم عزیزم به من نگــو ببخشید من این لحظه ها رو سخت نمیبینم جز برای خودت ...

پی نوشت : بـراش دعـا کنید حالش خیلی خرابه!

خوبم خوبه خوب

حالـم یکم بهتره یعنی خیلیییی بهتره نه یکم توی دفترم اینقـدر نوشتم تا روحم آزاد شد از بی روحی :))

بازم مینویسم اینقدر بنویسم که روزی که موفق شدم بیام و ببینم که چـه سختی هایی رو به جــون خریدم ! هــر چند شاید اون سختی واسه من درس زندگی بودن جزئیشون نه همه اشون یاد گرفتـم چطور تو زندگی  هوای این روزایی که نه اوضاع مالی خوبی داروم نه اوضاع احوال خوبی رو داشته باشم 

هدفـام کوچیک نیستن شاید از اون میان دو سه تاشون کوچیک باشنـد اکثرشـون زمان میخوان و تلاش بسیــار و انگاری راه رسیــدن بهش رو من پیدا کردم :))

امیدوارم امروز که شروع شده از فـــردایی که مشخص نیست وجود خارجی داشته باشه یا نه خیلی بهتر باشه!!

اهمال کاری و بی برنامگـی

پیام دادم مهسـآ که شنبه میتونه برام وقت بذاره برم مطب خانم دکتر رو ببینم دیدم دو تا تیک نخورد فوری پاکش کــردم ! پشیمون شدم از رفتن به اونجا حتما حکمتـــی داشت بی دلیل نمیبینم اینکه نذاشتـم پیامم بره براش ولی حال اینکـه منتظر باشم و منتظـر بمونم ندارم و نداشتم و از انتظار بسیار بدم میاد! !


امشب یه برنـامه خوب میچینم برا خودم و یسری حرفا رو مینویسم توی دفتر یادداشتــم که همیشه توش چیزای مهمـــی رو مینویسم:))

شایـد شد که بشه عکسش رو بـــذارم ببینید و شمام قاش قاش بهم بخندید (آیکـــون یه خنده زورکــی)

هیچ وقت دیر نیست...

دوست داشتن گاهی خوب است و گاهی بد ...

من از یه جایی به بعد دیگه نمیتونم تحمل کنم بدیایی که به منزله دوست داشتن به سرم میارن ! احترام ها سر جای خودش ولی بی احترامیاشونم با بی تفاوتی جواب میدم :)

دلم میخواد کتاب بخونم اینقدر که بهم ارامش و انگیزه بده اینقدر که بلندم کنه بگه پاشو درس داری ! مگه میشه آره میشه نشد نداره توی دنیا برای ادماش...

چه زود شد 18 سال !

گاهی وقتا ادمای بی وفا ، با وفا میشند مثل من :)

سلام دوستای بلاگ اسکای!

دیگه اینقدر درجه دلتنگیم زیاد شده بود که امدم و نوشتم ... 

الان دقیقا 7 روز از 18 سالگیم میگذره ...

چقد من اینجا الان که میخوام بنویسم از زندگی دورم و پرت انگاری غریبم ! 

17 سالگیم با تمام خوبی و بدی که داشت گذشت و الان چند روزه دخترک 17 ساله 18 سالش شده و الان دقیقا یسال از مرگ پدرش میگذره و اون هنوز توی بهت رفتن یهویی پدرشه واقعا باید بهش حق داد که چرا باورش نمیکنه ...

امدم که بگم هستم ومینویسم  از این به بعد ...

عزاداری امام حسین

از این روزا و شبا خوب خوب استفاده کردم !!عزاداری کردم برای امام حسین (ع) هرجاهم کوتاهی کردم امام خودش منو ب بزرگواری خودش ببخشه ^_^

تصمیم گرفتم از بلاگ اسکای برم به هر نحوی که شده نمیدونم شاید اوکی نشد نرفتم :)) حالا انگاری قراره برم انگلیس:))

تربیت آدما ...

 :D 

برام یه مشت فرستاده خانم دکتر میگه اینم برا اقای ...!! مشاور تحصیلی خدا بیامرز که دیگه قید و قالشو زدیم رو میگفت ^_^ آخه آدم باید اینقدر بد باشه که حتی یه روانشناسم از دستش عاصی باشه !! بابا تورو خدا یکم تو تربیت بچه هاتون دقت کنید من نمیگم فووول با تربیتما نه والا ولیییییی بگم خودمو تغییر دادم ! 

میاد مشاوره روانشناس ازش عاصیه منشی میناله ! منم که اونجوری زد تو برجکم آخه تو تا کی میخوای اینجوری ادامه بدی ها ! تا کی ها آخه تا کی  من خیلی بهش احترام میذاشتم ولی حقم نبود اوجور سرم بیاره ولی خوب شد آدما رو شناختم خوب شد یکم زرنگ باشم تو این قضیه :)) والا ولی شبا راحت میخوابم آرومم ^_^ کابوسش رو نمیبینم دیگه :))

یک آدم جدید ! یک زندگی جدید ...

امروز برام همه چیز تموم شد انگار که پیششون نرفته بودم ! اینقدر ارومم  اینقدر که دارم باب میل خودم درس میخونم یکم اعمال کاری دارم که این چیزام قطعا تا فردا درس میشه :))

امروز با یک دوست جدید قرار دارم با یکی که صداشو شنیدم  ولی در ارزوی دیدنش موندم  با یکی که مثل خودم ولی متفاوت تر سختی کشیده!!

زندگی آدم ها فراز و نشیب زیاد داره اینقدر که خودمونم باورش نداریم اینقدر که وقتی میریم جلوتر نمیفهمیم چقدر از راه های نرفته رو رفتیم چقدر راه ها ساختیم چقدر راه ها رو ساختن واسمون !

دیدن آدمای جدید حسای جدید توت افزون میکنه دیدنشون انگیزت رو دو چندان میکنه البته با یه ادم خوب نه هرکسی آدم خوب زندگی من کسی که دقیقا دنبالش بودم :))) 

ملی جان که جانان جان است و بس ^_^

تو اشتباه من بودی !

فقط این روزا دارم برای خودم همه چیز رو حلاجی میکنم که چی درسته چی غلط !! یه عده از آدما تو زندگی ما اشتباهاواقعا اینو پی میبریم ولی دست نمیکشیم حتی برای اندک چیزی یه عده ام که باید باشند میزنیم نابودشون میکنیم با کارامون (البته هیچ وقت پیش نیومده کسی که باید میبوده رو نابود کنم ) خلاصه میخوام بگم مواظب باشید الکی الکی پسر خاله یا دختر  خاله نشید که پشتش باید تاوان سنگینی بدی !!


با تمام خستگی و سر درد دیشب خوابیدم 

صبح زود بیدار نشدم !  هنوز درس نخودم ولی مصمم تر شروع میکنم مصمم تر از دیروز با یک ساعت و پانزده مین درس بیشتر ؛ کم کم تلاش خودم رو میکنم :))

من میتونم باید بتونم تمام تلاشم رو میکنم من !! 

موفقیت با تلاش های من و تو میسر میشود پس یقینا میتونیم موفق بشم ^_^


صبح بخیر ایران و ایرانی

صبح بخیر ایرانیهای گل ^_^ 

امروز صبح زودتر از هرروز با الارم ساعت کوکی پاشدم !!

یکم اهنگ پلی کردم تا هوشیاری لازم پیدا کنم و پاشدم وضو گرفتم و نمازم رو خوندم همراه با دعای عهد چه لذتی داشت ...

امروز برای رسیدن به هدفم خیلی مصمم تر هستم ! 

هیچ چیزی نرسیدن نداره وقتی میتونی بهش برسی انشاالله همگی موفق باشید ! ^_^

من میتونم !!

^_^

من میتونم چرا نتونم ! میتونم ...

اهوم :دی 

عکسای 13سال پیش در امده ...

"manha "منها

توی مرکز نشستم پشت یه در پشت یه دری که یکی مثل خودم اون داخل نشسته به امید من که اوکی برم پیشش یکم خسته ام ولی اشکالی نداره من این خستگی های پر هدف رو بیشتر دوست میدارم !!!!

خستگی با چاشنی خواب

این موقع هستی توی جات و موجی از خستگی وجودت رو میگیره ولی حس نداری تکون بخوری حتی !! امسالم به رسم عادت هر سال قبل از مهر اتاقم رو تمیز تمیز کردم تخت رو بیرون کردم از اتاقم تا سر فرصت سفارش تخت و میز ارایشی بدم ...

اتاقا رو کامل تمیز کردم و الان حس و بوی ارامش رو میشه حس کرد توی امواج مغزی من :)))

فردا میرم مرکز ! و پیش اقای فلانی !! یعنی چه در انتظار من است ://


یه هدف بلند مدت کوتاه شد!! آره میشه ...

امروز به چیزایی که دوسال پیش یه هدف بودن اما امروز با یه قدم رسیدم بهش قشنگ با یک حرکت انتحاری رسیدم قشنگ به دو هدف شاید هزینه ای بابتش پرداخت شد ولی مهم این بود که رسیدم به خواسته ام !!!

حرکت های بعدی هم میزنم ولیییی به موقع اش:)))

دابل پیشرفت !

دیروز سر وقت مرکز بودم شایدم زودتر با یه انرژی خیلیییی خیلییی قوی !! منشی دکتر گفت خوشم میاد وقتی میای انرژیت عالیه ادم رو به حرکت درمیاری ، واوووو !!! ولی واقعا دیروز پیشرفت عالی داشتم اینو به عینه خودم دیدم  با یه انرژی توپی برگشتم خونه ولی چون مسافت راه زیاده خستگی چیز بدی نیس واسه من و دلیلی برای استراحت کردن !!