-
ســالی ک نکوست از بهارش پیداست!
دوشنبه 21 اسفند 1396 08:56
مــثل دیونه ها هنـــوز منتظرم پدری برگرده!! عید امســالم داره میاد مهمون میشه تو خونه هامــون قدر لحظه لحظه هامـــونو بدونیم دیگ هیچ وقت اینروزا برنمیگرده مـن دقیقا پارسال ی روزی مثل امروز بابابزرگـــم عمرش رو داد ب ما و رفت!!عید پارسال شــوم بود و اما اذر ۹۶هم وداع با پدری بـود سخت بود ســالی ک نکوست از بهارش پیداست...
-
دروغـــگو باش منم مثل خودت میشم !
دوشنبه 7 اسفند 1396 01:20
مثــل همیشه حال بهم زن هستــم!! چون درس درستی نخـوندم حالم از آدمــا و دروغای بی شاخ دمشــون بهم میخوره متنفرم , متنفرمـــم !!! اهـای خانمی ک سر از تــا پا به من دروغ گفتــی منم مث خودت میشــما !! ب همین سادگــــی ... قشنــگ میخوام با سال ۹۷ عــزیز تغییر کنم رنگ کـــامل عوض میــکنم میشم مثل آدما خودشون !!! تا حالام...
-
'اسمارتیــز m&mعــزیز'
چهارشنبه 2 اسفند 1396 01:06
مــــــدیونید اگ فک کنید اسمارتیز m&m رو دوس ندارم و با چای سبــزجانم نمیچسبـه!! وای چ حس بدیه هــمه جات درد کنــه و این حس در حال نابود کردنت باشــه *_* اااخ سرمــا خر دو گوش است!!دنــدون عقلم خــر است(((: دو نقطــه دی بودنــم ی حس خـاصه ک تجربه کردنش شهامت میخواد ک بعدش دو نقطه اس نشـه!! +تــا حالا فکر کـردید...
-
فـرمان مغز
سهشنبه 1 اسفند 1396 00:20
سـاعت از دوازده گـذشتهـ...و اما مغز من رد میدهد!! خستگـــی درونم داد میزنه هر چقدر بگم کمــه ی آدم درس نخون حال بهم زن خسته دیونـــه هستم من با تمام جدیت^_^ بخـدا هیچ کدوم این حرفا حــرف دلم نیس همش مغز فرمان میده!! داریــم ب عید نزدیک میشیم و مـن اصلا دلم نمیخواد عید بشــه چون دلم خونــیه پر از ناراحتیه مطمئنم سال...
-
"آدمـا رنگ عوض میکـنند"
پنجشنبه 26 بهمن 1396 19:39
نمــیدونم چـه بگویم و از کـ... بگویم !! دلم ناآرومــه ولی اعتراف میکنم کـ...کامنت خاله بهامین منــو ب وجد آورد هرچند خیلـیا اینو بهم قبلانـم گفتند ولی با دیدن این کامنت ب وجد آمدم و خودمو جمع و جور کردم و مستلزم ایـن دونستم نماز اول وقت بخونـم قرآن بخونم و کلی پای نمازم یادی از بابام کنم و از خدا خجالت بکشم بخاطر بد...
-
من میتونم همـه کارا رو پیش ببرم :)
سهشنبه 17 بهمن 1396 19:11
چــرا همه غائبا ..بیشتــر اوقات با خونــدن بعضی دوستان وبلاگــی یکم آروم میشم و تلاش میکـنم! پس غیبت کبرا نریـد خواهشـا.. یکـی از نوستـالـژیای اینــروزای من درست کردن دونـاتای دایـره ای شــده برای پر کردن وقتم برای آروم شدنـم و همـینطور برای یادگرفتــن بهتر آشپزی! کاش میشد از خودم بی حد و اندازه راضــی بودم بی حد و...
-
چــه زود دیر میشود!
دوشنبه 16 بهمن 1396 01:54
تا حالا بیدار مونــدم !دلم نمیخواست به مامانـم بگم چقدر حالم بده خیلـــی دلم برا بابام تنگ شده اینقـدر کـ..دلم ی گــریه جانانه میخواد آخــه چی میشد همه چیز برگــرده ب ۸آبان دقــیقا سـه ماه پیش !چــه زود دیر میشود! +فرشنـده.ابدویک روز.دوران عاشقــی !رو دیدم و چندی دیگــر ! بارکــد .لانتوری.و حالا خشکسالی و دروغ . بیست...
-
"قابل توجـه خودم"
شنبه 14 بهمن 1396 21:25
فــردا امتحان دارم همــش از خدا میخوام ک خانــم میم نیـاد ک میدونمم ک میاد:d وقتــی حالت خوب نیــست خوندن چهار صفحـه ام سخته! کاش فـردام یکی از روزای سوپرایــزی خدا بود یهو پاشی از آمـدن بیش از حد بارون تعطیلــی و نیازی نیس ک این همــه استرس داشتــه باشــی (: پس بـه این نتیجه میــرسیم درس بخونیم چون خدا منو سوپرایز...
-
پنجشنــبه های غمگیــن!
پنجشنبه 12 بهمن 1396 23:56
ی بغض عجیبـــی داره خفه ام میکــنه ولــی بازم محکــم خودمــو گرفتم ... کــاش روزی بـود کــ.. بغضـی نبود! دلـم از زمین و زمــان گرفته چرا گنجایـش آدمــا حد نداره از اینکـه بی انـــدازه دخالت میبینم سخته واسم . کاش بابا بودی قطعا بغض امشــب من از سر نبودن تو نبود اونوقــت !
-
دلتنگی حس عجیبیست!
پنجشنبه 12 بهمن 1396 10:22
دلتنگـــی حس عجیبیست!گویـی مرد ولی نمیمیری.. چه زود دیر میشود اینروز هـا بی گمان شکی ب دیوانـه بودن خودم ندارم . حس کرده ام ایــن روزهایــی که گذشت صد سال پیر شـــده ام با تمام داشتهــ..هایم خدایــــا چرا شیطان حریف من است چرا؟ حالم از این موجود بهم میخورد چون درون من ریشــه ای کرد ک ب گمانــم سوزاندش زمان زیادی...
-
دستامــو سفت بگیر خدا !!
سهشنبه 10 بهمن 1396 21:46
و امـــا خدایا شکـــرت ... من فکر مــاهای نیومــده سالم !!! از الان میخـــوام متفاوت باشم جوری کــ حال خوبم رو مدیون خودم باشـــم مدیــون تلاشهای ثمــره دارم :/ انشــــالله ک همین بشـه ... خــدایا بار دیگــــ... دستم رو سفت بگیر سفت تر از همیـــشه ب بزرگیت هوامــــو داشتـــه باش . میخوام خلاق روزای خـــوب باشم برای...
-
ی روانـــی ام بدون هیچ اغراقی !!
یکشنبه 8 بهمن 1396 01:22
نیومدم نق بزنم هـــرچند همیشـــه از وضعیت فعلی ناراضــی بودم تا خدا حساب کار رو داد دستــم خیلی خستـــه ام روحیه ام خورد زندگیم داغـــون این شرایط وقتــــی سخت تر میشـــه ک کسی درکت نکنه ندونه درد زیاد داری ولی ظاهر سازی میکنی و ب روی خودت نمیاری بــابام گرانبها ترین چیزی بود ک ازم گرفت ... الان ک مینویسم چشام خیس از...
-
ی زندگی زپرتی
یکشنبه 1 بهمن 1396 17:17
چرا وقتی یکـــی از عزیزات از پیـــشت میـــره انگاری با رفتنش الزایمر میگیری ن چون اون عزیز پدرت باشه بیشتر ادم دیونه میشهــ همه اش تا چیزی میشـــه میگی برم ب پدر بگم در صورتی ک دیگهـــ نیست ک بگه من همه اش ی دختر دارم چجوری جرات کردی ب دختر من حرف بزنـــی ها ؟؟ پدر جان جانان جانم خوشبحالت ک نیستی خیلی چیزا رو ببینی و...
-
دلیلی برای بودن
چهارشنبه 27 دی 1396 00:01
وقتی یکی میاد ک حالت خوب میشه با بودنش انگار دنیا رو بت میدن یکی ک درکت میکنه پایه خول چلیات پایه حال بدیات پایه خندیدنات پایه گریه هاته وقتی بهت میگه از مرگ میترسم ترس وجودت میگیره و با خودت میگی وای نکنه از دستش بدم وقتی با اطمینان بهش میگی ن اینو نگو جیگر منی تو انشاالله ک خدا هیچ وقت تورو از من نگیره اونم بگه...
-
ما و ی دنیا عکس و خاطره
دوشنبه 25 دی 1396 14:17
بابا چرا الان نیستی چرا آخهـــ ما با ی عکس ی دنیا خاطره موندیم این دنیا هیچ وقت نمیگم کاش چون هیچی برنمیگرده به عقب ...بابا این پنجشنبه چهل روز از نبودن تو میگذرهــــ... و من تنهام مامانم تنهاس دلم میخواد سکوت کنم و هیچی نگم ولی نمیشهـــ... یادمهـــ... همیشه میگفتی دختر ارومی باش فارغ از هیاهو من بیرون واقعا همین بودم...
-
خدایا چنان کن سر انجام کار تو خشنود باشی ما رستگار!!
یکشنبه 24 دی 1396 01:20
اینکهــ نیت کردم فردا روزه های قضامو بگیرم تا بتونم قبل از عید برا بابامم روزه بگیرم کهــ الهی یدونه اش قربانیش میشد ولی سایهـــ اش بالا سر مامانم بود ...بازم شکر میکنم هرچند سختهـــ ... خیلی شرایط سختی تهدیدم میکنهــ خیلی سخت همه اینا یک طرف و شنیدن حرفای بی ربط هم ی طرف...
-
بعضی چیزا خیلی سخته
شنبه 23 دی 1396 00:20
خیلی سخته مگ نهـــ اینکه رفیق فابریکت زنگ بزنه ولی نشناسیش تا خودش بهت بگه من فلانی ام بعدش تو بگی شرمنده صداتو نشناختم ... خیلی سخته مگ نهـــ کسی شرایط بد الانت رو درک نکنه تو بیشتر زجر بکشی و نتونی کاری بکنی برا شرایط بد خودت و هی بگی خدا کاش همه چی سر جا خودش بود ... خیلی سخته مگ نهـــ ادما برات رنگ عوض کنن و از...
-
تغییر !!!
جمعه 22 دی 1396 13:08
خدایا خودت تغییرم بده اونجور ک خودت بخوای ن بقیه
-
چهــ تلخ رفت!
سهشنبه 19 دی 1396 21:27
اینقدر زندگی تلخ هست ک گفتنش چیزی رو بهت ثابت نمیکنه از وقتی بابا رفته نمیدونم واقعا از کجا شروع کنم فقط در تلاشم کنم چون تا حالا با اتیشی ک تو دلمه خیلیا دلمو شکستن دل خیلیا هم ازم شکست خدایا خودت محکمتر دستم رو بگیر جوری ک نشکنم دوباره ... رفتن بابا خیلی سخت بود اینقدر ک همه گریه های من تبدیل ب یک مشت خنده تلخ شده...
-
پدرم ب خوابم آمد!!
دوشنبه 18 دی 1396 21:04
سلام مرسی خدا ...بابت همچی بابت دیدن خواب بابام اونم باهم رفتنمون ب زیارت مشهد... بابا ارزو بدل موندم ک باهم ب سفر مشهد بریم خدا جون خیلی دلم پره من خوب نبودم ولی بدجور دلم شکست ...من شب تولدم بی پدر شدم اخه من ب حکم کدامین گناه بی پدر شدم
-
بابا کجایی؟؟
چهارشنبه 13 دی 1396 10:34
سلام ... بابا خواهش میکنم تو خواب من بیا تا شبا اروم بخوابم ... خدایا من دلم برا بابام تنگ شده خیلی ...
-
پدرم
دوشنبه 4 دی 1396 01:04
سلام پدرم هم رفت و من شدم یک دختر بی پدر با رویایی سرگردان... پدرم شب تولدتم از آغوشم برای همیشه جدا شد ... تقدیم به پدرم آنقدر وسوسه دارم بنویسم که نگو..... تو کجایی پدرم.....؟! آنقدر حسرت دیدار تو دارم که نگو..... بسکه دلتنگ توام, از سر شب تا حالا...... آنقدر بوسه به تصویر تو دادم که نگو.... جان من حرف بزن! امر...
-
یادداشت نوشت...
چهارشنبه 17 خرداد 1396 19:09
سلام امیدوارم خوب باشید دوستای گلم من توی این مدت اتفاقات ناجوری برام افتاد بعد اتمام امتحانات نوبت اول مدارس عازم شهر خراسان شدم ... وقتی برگشتم با خبر مرگ پدربزرگم برخوردم تمام خوشیهای مشهدم دود شد رفت هوا ...برام باورنکردنی بود خیلی زیاد و الان شش ماه از نبودن خاله جانم و سه ماه از نبودن پدربزرگم میگذرد ... خدا...
-
مثبت اندیشی +چرندیات
پنجشنبه 5 اسفند 1395 11:33
گاهی خیلی چیزا دلم میخواد ، اینقدر از خود بیخود میشم که میگم بابا بیخیال همچی مهم الانه که همچی داره به سختی و آسونیش داره میگذره به آسونی یا سختیشم خدا خودش منو همراهی میکنه...ولی گاهی توی سخت ترین نقطه جهان یه نگاه به اطرافم میندازم میبینم توی یه نقطه سخت خیلیییی سخت تنهام ...فکرم اینجا نیست فکرمو زندگیمو بردن با...
-
موقت
چهارشنبه 4 اسفند 1395 12:15
-
یه تصمیم
چهارشنبه 4 اسفند 1395 11:55
دیگه...حس نوشتن در وجودم نیست ، به شخصه یه فرد خسته ام ، حوصله شنیدن نصیحتای هیچ کسی ام ندارم اینقدر نصیحت شنیدم گوشم پر شده... تا همه چیز درست نشه...از بهترین روزامم نمینویسم... شایدم خصوصی بنویسم نمیدونم ... فک کنم دیگه...هیچ چیزی برام نمونده که جذاب باشه... دوستای گلم آرزو همیشه به آرزو بودنش قشنگه...وگرنه...
-
من میتونم(شخصی)
دوشنبه 25 بهمن 1395 11:23
-
عشق به خدا
دوشنبه 25 بهمن 1395 10:47
سلام اینکه خدا درهای رحمتش رو به روی ما باز کرده شکرش ، خدایا شکرت بخاطر باریدن برف هفته قبل ، بخاطر بارون قشنگ امروز و همین الان دقیقا ۹۵/۱۱/۲۵بارونییی عاشقانه بارید ببین همه میگن ولنتاین روز عشق دختر و پسراس ولییییی متاسفانه هیچ وقت با دلم راه نیومدم که با صمیم قلب قبولش کنم همیشه در حدی گفتم و بی احساس کنارش گذر...
-
برف!!!
دوشنبه 18 بهمن 1395 00:39
ای خدایا شکرت... نمردیم و توی جنوب برفم آمد ، ولی دریغ از اینکه...من خواب بودم وقتی هم بیدار شدم هیچی نبود(: بعد از پنجاه سال شهر من برف آمد دقیقا سالی که مامان و بابام بدنیا آمدن ، دقیقا بعد از پنجاه سال حالا دختر خالم با خودش برامون برف آورد ...
-
...
سهشنبه 12 بهمن 1395 12:54
*دختر عشقی ±شروین_شیرین_سیاوش_ترنم _ترانه_بیتا_علی_مریم_اشکان_کملالی_و... هر کدوم کسی بودند و هستند بعد از تلخی یه حرف یه کلمه اونقدر آرومت کنه...اونم رسیدن شروین به ترنم مثل رسین لیلی به مجنون میمونه...