فقط خدا

فقط خدا

خدایا به امید خودت نه بندگان بی خودت...
فقط خدا

فقط خدا

خدایا به امید خودت نه بندگان بی خودت...

۲۷

سلام صبح همگی بخیر وخوشی...حرفی واسه گفتن ندارم نمیدونم چرا ولی دیشب خیلی معده درد داشتم وقتی ساعت ۳بیدار شدم احساس کردم برقا رفته اخه خیلی عرق کرده بودم ...و همینطور بعضی اوقات یعنی اکثر اوقات سر درد همراهمه ...نمیدونم بابا کی برمیگرده ولی از اینکه نیستش خیلی بده خیلی خیلی بده:( الانم باید ظرفا رو بشورم  روزام مثل همیشه تکراری شده دلم نمیخواد همش باشم توی خونه و فکر کنم همه ازم متنفرن نمیدونم چرا ولی؛هر وقت داداش ع خونه اس وقتی نگاه میکنم بهش احساس نفرتش رو میبینم ولی مشکلی نیست بذار متنفر باشه و در عوضش فهمید که درمورد من اشتباه فکر میکنه و فقط من یه مورد اشتباه داشتم ...خدایا شکرت :*| من جلوی هرچی مشکلات میستم  خدایا زندگی یعنی اینکه سختی بکشی تا به اسونی برسی مثل روایت قران بعد از هر سختی اسونی است :) خودم همچیو  واسه خودم خوب میکنم الان میدونم واقعا ادما ارزش ندارن حتی خوده خودمون...پس سعی میکنم تا حد نهایت فقط خوشی کنم ...الکی خوش بودنم خودش خوبه ها ...روزتون خوش

۲۶

سلام دوستان عزیز...من هنوز موفق نشدم لاک بزنم  یعنی وقت نکردم تا امدم به خودم مامان امد گفت بریم  منم فقط تونستم  لباسمو عوض کردم و رفتم خونه خاله هم همه خواب بودن  و بعد از نیم ساعت همه بیدار شدن ...خاله الی میخواد بره خارج و بهم گفت ف برام دعا کن بهم ویزا بدن منم گفتم خاله واسم دعا کن منم برم مشهد گفت چشم ...خاله ف هم یه شال خوشگل واسه من و یه روسری خومشل واسه زن داداش  گرفته بود  هر وقت میره موقع برگشتن منو ن رو فراموش نمیکنه ..امروز میگفت ف خاله جان خودتو جمع جور کن چن مدت دیگه تو هم میخوایم شوهر بدیم گفتم خاله من چرا{0-0} من هنوز مدرسم تموم نشده مگه خودت نگفتی تو خانم دکتر خانواده مایی گفت خو درستم میخونی گفتم اصلا  من نمیخوام گفت دوستت ه نامزد کرده گفتم خو اون خودشو تو چاه انداخته منم خودمو تو چاه بندازم یکم باهم کنار امدیم خوبه بازم این معلمه وای منو میکوشه ولی خوبه سال دیگه توی مدرسمونه البته من تو مدرسه اونا نیستم ولی خوبه مدرسشون به این یکی مدرسه چسبیده و میشه پارتی من، و اما این بود قضیه امروز ما خلاصه زنگ زدن از خونه مهمون داریم مامان رفت خونه منم با پسر خاله امدم اینم به زور آخه بخدا من با داداشای خودمم راحت نیستم جز ع و ح    واگرنه با م هیچ وقت بیرون نمیرم  منو با زور فرستادن اصلا  بهش سلامم نکردم خب من  یجوری میشم با پسر غریبه البته اینم مثل داداشای خودمه ولی من خجالتیم جلوش خلاصه سوار شدیم امدیم خونه تا عمه و شوهریش و داداش و زن داداش هستن امروزم بدک نبود ولی کلی خسته شدم و این باعث شد وقتی به زن داداشم پیام بدم از دستم ناراحت بشه نمیدونم چرا هروقت یه چیزی ازش خواستم همش میگه گرفتارم باشه خانم دیگه مزاحمت نمیشم تا کاراتونو انجام بدید ...و دیگه با هیچ کدوم حرفی ندارم  خدایا من چقدر بدبختم میدونی چرا چون هروقت برا کسی وقت گذاشتم اینقد بهم بی احترامی کرد که خودم از خودم بیزار شدم یه نمونه اش همین بود ...فعلا خدافس ببینم تا کی زنده ام:/

۲۵

سلام دوستان گلم...امروزم مثل روزای قبل زودی از خواب بیدار شدم و نمازمو خوندم و دوباره یکم اهنگ گوش دادم و امدم بیام خونه خودمون دیدم که بابا داره میره که بره شیراز ...یکم ناراحت شدم ولی بعدش بیخیال شدم مشکلی نیست من با همینشم میسازم ...امروز به قطعی میخوام برم لاکامو بیارم و بزنم :/ و وقتی مامان غذا درس کرد بریم خونه خاله جون یه سر بزنیم واقعا من دلم برا خاله ها تنگ شده و دلم میخواد هر چه  زودتر ببینمشون ...خیلی از خودم ناامیدم اصلا زبان نمیخونم حداقل یه کتاب خوب و مفیدم ندارم که بخونم قرار بود داداش منو کتابخونه ثبت نام کنه ولی متاسفانه اینقدر دنبال کارای خونه اش بود که همچی از خاطرش رفت حتی یادش نبود دفترامو بهم بده ... مشکلی نیست من قراره یه ادم مفید باشم پس اگه شده چن هفته چند روز و چند ماهم بگذره خودمو ب شرایط وفق میدم دلم میخواد برم خونه خاله هام ولی مامان و بابا نمیذارن من باهاشون برم نمیدونم دلیلشونم چیه آخه اونا که از محبت واسه من کم نمیذارن بقدری اونا منو دوس دارن که هیچ دوست و آشنایی فکر من نیست حتی تا چن مدت پیش همه اسم منو با خالم میوردن مثلا زهرای ریحانه ولی به من میگفتن ف ح ولی نمیدونم دلیلشون چیه میگن نه ولی بازم مشکلی نیست و من خودمو با اخلاقشون وفق میدم ...بقول داداش من فقط۴ الا۵سال توی این خونه باشم پس خودمو میگیرم و دیگه هیچ وقت دهن به دهن مامان و بابا نمیشم که هم خودمو هم اونا رو ناراحت کنم  خدایا قبلانم ازت خواستم الانم میخوام این اخلاق منو درستش کن که من تا کسی چیزی میگه زود جوش نیارم  خیلی زود جوش میارم وقتی ناراحت میشم ...یه سوال اونایی که منو از اول دنبال کردن آیا من بد اخلاقم ؟آیا من بد دهنم ؟ نمیدونم شاید باشم ولی دلایلاتی مثل اخلاق :بابا،مامان،داداش م، و اقای مخاطب خاص  منو زود رنج و خود جوش کرده و هیچ وقت ازشون نمیگذرم که منو اینجوری کردن و همینطور که دارم پیش میرم روز روز سر دردم بیشتر و بیشتر میشه و کلی از موهام ریخته واقعا الان یه جورای توش موندم حرفای خانم دکتر درست یا نه شاید واقعا من اون بیماری داره تحدیدم میکنه خودمم توش موندم ولی دیشب با مامانم حرف زدم سر بیماریم و گفتم الکی منو بردین پیش دکتر چشم پزشک من چشام مشکل داره و مشکل اصلی من چیز دیگه ای من مطمئنم اونم گفت دوباره با بابات حرف میزنم ببینم چی بشه خدایا واقعا من نمیتونم دیگه این سردرد رو تحمل کنم خسته شدم اگه اینجوری باشه باز مثل ترم دوم پارسال افت تحصیلی میکنم و نمیتونم درس بخونم خدایا خودت کمکم کن من به درگاه خودت فقط رو میندازم و اهل بیت ...دوستان ببخشید اگه زیادی حرف زدم البته این واسه اونایی که واقعا منو دنبال میکنن ...فعلا خدفس:/

۲۴

سلام دوستان عزیز...روز پر ماجرایی بود امروز...کلاس نرفتم  بدلایل مختلف یا شایدم دلیل مهمش خواب موندنم بود...امروز با مامانم دعوام شد سر چیزای الکی بعدش دیگه نتونستم درس بخونم خیلی سرم درد میکرد خوابیدم و دیگه بیدار نشدم تا یه رب به هفت ...با ابجی م حرف زدم مشهدشون کنسل شده و قراره۲۰برن فک کنم دعاهام میخواد قبول شه و با ابجی م برم مشهد نمیدونم فقط دوستان دعا کنید من برم مشهد دلم بدجور لک زده واسش  امام رضا من منتظر جوابتم به جان خودم...ابجی م وقتی امدی اینجا کل مطلبا رو بخون و نظر بذار تا بدونم  امدی ...وقتی امدی نظر بذار تا واست کل قضیه ای چند روز رو بگم...مرسی گلم  امروز کلی خوشحال شدم که مشهد کنسل شده از عید فطر کلی غمگین بودم که تو رفتی و من نیومدم باهات  خدا کمکمون کنه که بریم امشب به بابا دوباره گفتم که بره بپرسه گفت باشه ببینم چی بشه یا ضامن اهو دلمو نشکن نذار دلم بیشتر بگیره خودت کمکم کن منتظر جوابتم ...ابجی م بعدا میام یه پست میذارم مخصوص خودت...

۲۳

سلام دوستان عزیز صبحتون بخیر و خوشی ...من تا کمتر از نیم ساعت دیگه میرم پیش به سوی درس خوندن..البته اولش یه حموم با آب خنک انجام میدم  تاحالم جا بیاد ...راستی بابا عصر قراره بره ولی ما رو نمیبره وقتی خودش تعارف نکنه منم دیگه التماس نمیکنم...اصلا وقتی صبح میشه کلی حس و حال بی حوصلگی تو وجودمه وقتیم که بعد از نماز بیدار میشم با وجود اینکه هنوزم خوابم میاد ولی خواب توی چشام نمیره...ظرفا رو واسه مامان شستم جارو کردن خونه رو گذاشتم به عهده ی خودش  و اما حالا نشستم پای نت ...دلم میخواد برم لاک بزنم ولی حسش نیست... اعصابمو خورد کرده این بلاگ اسکای:(( از بلاگفا فرار کردم اینجا بلاگ اسکای اذیتم میکنه...نه میتونم عکس بذارم نه میتونم شکلک بذار کلی اعصابمو بهم ریخته امروز حتما به مدیریت پیام میدم :/ آخه این چه وضعه اشه...والا بخدا اعصاب ادمو خورد میکنن اونم یه خانم دکتر میدونی چی میشه اصلا ...هیچی فقط اون لحظه همه رو با هم فحش میدم تا اروم شم...:/

+زهرا گلی ، عکس های ناز:زهرا جان  اگه میشه پیام خوش آمدگویی وبت رو بردار آخه وقتی وارد وبت میشم وقتی این پیامه بالا میاد هنگ میکنه و بعدش باید کلا تبلتمو خاموش کنم خواهش میکنم این رو بردار تا بتونم هر وقت خواستم بیام بهت نظر بدم همین پیام فقط باعث نیومدن من به وبت شده...ممنون میشم اگه انجامش بدی:/

من برم به کارهای عقب مونده برسم...واسم دعا کنید بتونم درس بخون آخه بخدا یجوری شدم  خودمم توش موندم چجوری... الان یه ایت کرسی میخونم و میذارم وبم تا کمکم کنه...

بسم الله الرحمن الرحیم

اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَهٌ وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ

مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ

مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَلاَ یَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ

لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللّهِ

فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ

اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ وَالَّذِینَ کَفَرُواْ

أَوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ

 هم واسه خودتون بخونید هم واسه من جواب همه مشکلات رو میده مطمئن باشین...فعلا خدافس:/