فقط خدا

فقط خدا

خدایا به امید خودت نه بندگان بی خودت...
فقط خدا

فقط خدا

خدایا به امید خودت نه بندگان بی خودت...

۲۶

سلام دوستان عزیز...من هنوز موفق نشدم لاک بزنم  یعنی وقت نکردم تا امدم به خودم مامان امد گفت بریم  منم فقط تونستم  لباسمو عوض کردم و رفتم خونه خاله هم همه خواب بودن  و بعد از نیم ساعت همه بیدار شدن ...خاله الی میخواد بره خارج و بهم گفت ف برام دعا کن بهم ویزا بدن منم گفتم خاله واسم دعا کن منم برم مشهد گفت چشم ...خاله ف هم یه شال خوشگل واسه من و یه روسری خومشل واسه زن داداش  گرفته بود  هر وقت میره موقع برگشتن منو ن رو فراموش نمیکنه ..امروز میگفت ف خاله جان خودتو جمع جور کن چن مدت دیگه تو هم میخوایم شوهر بدیم گفتم خاله من چرا{0-0} من هنوز مدرسم تموم نشده مگه خودت نگفتی تو خانم دکتر خانواده مایی گفت خو درستم میخونی گفتم اصلا  من نمیخوام گفت دوستت ه نامزد کرده گفتم خو اون خودشو تو چاه انداخته منم خودمو تو چاه بندازم یکم باهم کنار امدیم خوبه بازم این معلمه وای منو میکوشه ولی خوبه سال دیگه توی مدرسمونه البته من تو مدرسه اونا نیستم ولی خوبه مدرسشون به این یکی مدرسه چسبیده و میشه پارتی من، و اما این بود قضیه امروز ما خلاصه زنگ زدن از خونه مهمون داریم مامان رفت خونه منم با پسر خاله امدم اینم به زور آخه بخدا من با داداشای خودمم راحت نیستم جز ع و ح    واگرنه با م هیچ وقت بیرون نمیرم  منو با زور فرستادن اصلا  بهش سلامم نکردم خب من  یجوری میشم با پسر غریبه البته اینم مثل داداشای خودمه ولی من خجالتیم جلوش خلاصه سوار شدیم امدیم خونه تا عمه و شوهریش و داداش و زن داداش هستن امروزم بدک نبود ولی کلی خسته شدم و این باعث شد وقتی به زن داداشم پیام بدم از دستم ناراحت بشه نمیدونم چرا هروقت یه چیزی ازش خواستم همش میگه گرفتارم باشه خانم دیگه مزاحمت نمیشم تا کاراتونو انجام بدید ...و دیگه با هیچ کدوم حرفی ندارم  خدایا من چقدر بدبختم میدونی چرا چون هروقت برا کسی وقت گذاشتم اینقد بهم بی احترامی کرد که خودم از خودم بیزار شدم یه نمونه اش همین بود ...فعلا خدافس ببینم تا کی زنده ام:/

نظرات 4 + ارسال نظر
زهرا شنبه 3 مرداد 1394 ساعت 13:57 http://www.zizialone.blogsky.com

چشمت بی بلا :)

مرسی عزیزم

زهرا شنبه 3 مرداد 1394 ساعت 02:18 http://www.zizialone.blogsky.com

+ زیادی ناامیدی... یکم به خودت بیا عزیزم! دیگرانو بیخیال!
اصلا تو زندگی دیگرانو نگاه نکن...از هیشکیم انتظار هیچ چیزیو نداشته باش...وقتی دیدی برات وقت نمیذاره...بت اهمیت نمیده در سکوت و بدون هیچ حرفی از کنارش بگذر
بعضیا ارزش ندارن اعصابتو به خاطرشون خورد کنی...یا دلت براشون بشکنه!
اینطوری بخوای ادامه بدی اوضاع روحیت به هم میریزه!
بیخیااااااااااال بابا دوست جان...دنیای خودت و علایقتو بچسسسسب! :)))

+ موفق باشی :)

سلام..جواب همه اینا رو میتونم فقط با یه چشم بدم...

مژگان جمعه 2 مرداد 1394 ساعت 23:08

ای باباااا انقد ناامید نباش عزیزم

دیگه نا امید نیستم بذار هرچی میخواد بشه بدرک من چیکار دارم

امیر جمعه 2 مرداد 1394 ساعت 21:57 http://ma-3nafar.blogsky.com

شب بخیر آبجی.
آبجی اونقدر نگو من خیلی بدبختم، آخه میدونی همیشه بدتر از چیزی که فک میکنی ممکنه پیش بیاد البته خدا نکنه ها ولی اگه کم محلی خانوادت بدبختی به حساب بیاد من الان باید مرده باشم تا حالا.ناراحت نشی ها فقط خواستم کمک کنم.یه کم مثبت فک کن.باشه آبجی خوبم؟!

شب تو هم بخیر برادر ...من بدبخت نیستم خداروهم شکر میکنم ولی فقط خسته ام از ادمای دورو برم ....از الانم سعی میکنم به هیچ چیز جز خودم فکر نکنم دیگه برام بقیه فرقی ندارن...خدا نکنه ایشاالله همیشه زنده باشی ...ممنون از نظرات خوبت ...چشم مثبت می اندیشم برادر خوبه:/

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد