فقط خدا

فقط خدا

خدایا به امید خودت نه بندگان بی خودت...
فقط خدا

فقط خدا

خدایا به امید خودت نه بندگان بی خودت...

گاهی تلخیها شیرینیهایی را پشت سر دارد!

چرا چرا همیشه توی شهریور بدترین اتفاقا میوفته برام !! البته اینا تقدیر الهی هست یه تقدیر که گاهی به ادم بعدش کلی انگیزه میده ...

کلی نوشتم سه شنبه ولی به ناموزون ترین شکل ممکن همچی پاک شد نمیدونم چرا !!! 

الان باید این دانش اموز کنکوری خوابیده باشه سر جاش ! که باید بگم متاسفانه یا خوشبختانه تا الان خوابم نبرده ؛)) اون روز بدترین روز بود البته بعدش فهمیدم بهترین روز بود و خدا منو چقدر دوس داشت 

داشتم تلاش میکردم به 6:30 پایدار برسم ولی بعد از 4 ساعت درس خوندن تلفن زنگ خورد مامانم امد گفت یه خانم از موسسه زنگ زد و گفت باهاش تماس بگیری گفتم چشم خیلی زنگ زدم ولی کسی گوشی برنداشت تا اینکه طرفای8:30 شب بود گوشی برداشتن گفت فعلا نیا و تحت نظر روانشناست باش تا موقعی که خوب شدی و دیگه نیازی به کسی یا چیزی نباشه (این خیلیییی محترمانه اس ولی قابل توجهتون بگم که این محترمانه گفتن یعنی به محترمانه ترین شکل ممکن انداختنم بیرون ) خیلی بهم خوردم شکستم دادن قشنگ تو پله موفقیت قرار گرفته بودم قشنگ شکستم دادن بهش پیام دادم گفتم چرا اینکار رو کردی مگه من چیکار کردم من که داشت حالم خوب میشد که چرا این کارو کردی ! جواب داد برو به سلامتیت فکر کن دیگه نیا اصلا مونده بودم من که سالم سالم بودم یه فرد افسرده به یه انسان کاملا متفاوت تبدیل شد آخه چرا اینکارو کردن با من خلاصه اخر سر بهش گفتم اینکار شما مثل این میمونه که یکیو توی بیابون رها  کنی و بگی خودت ب ابادی برس فقط گفت خدافظ ...

خیلی حالم بد بود خیلی  دوشب نتونستم درس بخوابم کاملا بیدار بودم امشبم که متاسفانه باز بیدارم نکه به چیزی فکر کنم همینجوری خوابم نبرد خلاصه رفتم پیش روانشناسم گفت این کارشون رو بهشون نشون میدم  زنگ زد به اقای دکتر (دکترای روانشناسی داره و روان درمانگر هستند و در مقطع دکترا و کارشناسی  ارشد به بقیه مشاوره میده ) خانم دکتر باهاشون حرف زد و ایشون گفتن من  از موسسه اشون شکایت میکنم حتما این کار رو میکنم خلاصه ما فعلا منتظریم که دکتر اوکی بده و من برم پیشش :)))

منو از درس زندگی انداختن خواهشا توی انتخاب مشاور بینا باشید تا بلایی که سر من امد سر شما نیاد !! 

ولییییی خدا خواست توی این دو سه روز با کسی اشنا بشم که خیلی ارزشش بیشتر از یه پرستار زپرتی ترم دو یی بود واقعا ! 

از فردا کلید محکمتری رو توی قفل قرار میدم ! وهر کسی رو به حریمم راه نمیدم !

شبتون خوش همگی موفق باشید ^_^


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد