فقط خدا

فقط خدا

خدایا به امید خودت نه بندگان بی خودت...
فقط خدا

فقط خدا

خدایا به امید خودت نه بندگان بی خودت...

۶۲

سلامممممم دوستان گل و گلاب خودم....امشب عروسی دختر عمه ام بود ...خیلی خودمو  سنگین گرفتم که هیچ نگاهی اذیتم نکنه ولی بازم مثل همیشه یه موجود از بودنش اونجا باعث رنج بنده شده بود:( بیخیال تا از خوشیام بگم این همش چرته ....امشب دختر بزرگ خاندان پدر هم رفت خونه بخت و امیدوارم دختر عمو هم یه نفر مناسبش رو پیدا کنه هرچند من ازش ناراحتم و باهاش حرف نمیزنم ولی به هرحال دختر عمومه خوشی اون خوشی منم هست بخدا من هیچی تو دلم نیست هرچند زیاد ازش حرف شنیدم ولی بیخیالش دنیا دو روزه ارزش ناراحتی نداره ...خلاصه امشب بنده از اینکه یه کفش پاشنه دار پام بود رنج میبردم  ولی تیپم مناسب بود اصلا نامحرم بنده رو ندید ولی یه چیزی منو به خودم اورد خخخخ فک میکنید چی منو به خودم اورد خخخخ اینکه پسر عمه انتقام دیشب رو امشب گرفت خخخخ دستامو سفت گرفت بعدشم گازم گرفت اینقدر دردم گرفته بود ولی شانس اورد جلوم پر از پسر بود نشد که  داد فریاد بزنم بعدشم امده میگه بهم، شام خوردی گفتم اره من خوردم ولی اقاییی ام نخورده گفت اقاییت کیه گفتم بهش واااا همین زودی یادت رفت حاج آقا دیگه خخخخ مامانم زد زیر خنده و داداش و زن داداشم کنجکاو شدن هی از مامان میپرسیدن حاج آقا کیه ؟! مامانمم فقط میخندید ، پسر عمه ام میگفت حاج اقا شوهرشه تازه پیدا شده و میخواد خواهریتونو بگیره خخخ پسر دایی بابا هم امده بود میگفت وای دخترتونو شوهر دادین من واسه پسرم میخواستمش وای همون زدیم زیر خنده منم هی اشوه میریختم میگفتم دلتون میاد با یه خانم دکتر اینجوری صحبت میکنید وای پسر عمه ام گفت آخ ببخشید خانم دکتر اجازه میدید من از خدمتتون مرخص شم برم یکم وسط برقصم منم گفتم بفرمایید من مزاحم  نمیشم  ، رفتش ...ولی من با اون پاشنه های کفشم یه ساعت بیرون منتظر بابام وایساده بودم  یعنی اعصابم بقدری خورد شد که منی که این همه نازک نارنجیم رفتم رو کاپوت ماشین نشستم تا بابام امد بعدشم که امد شام نخورده بود رفتم پیش پسر عمه گفتم پسر عمه میشه یه دست غذا واسه حاج اقام بگیری الان من برم خونه شام نخورده گفت چشم حالا به سلامتی این حاج اقا کی هستن گفتم حالا بماند گفت نگو که حاج اقا دیشبی که من اصلا باور نمیکنم گفتم نه بابا اون نیست هی گیر داد منم گفتم بهش اقا همش چرت و پرت بود گفتم بابام شام نخورده اونم یه دست غذا داد من اوردم ...راستی امشب وقتی پسر عموم  خواست سلام کنه با یه نگاهی سرم رو زیر انداختم و پشت داداشم وایسادم تا پیش خودش بدونه من یه چیزی دارم که مثل کوه جلوم راه میره و کسی حق نداره از اون کوه عبور کنه و باعث اذیت کردن من بشه ...و یه چیزی من رو بفکر فرو برد که اینکه خانواده خان دایی بابا رو دعوت نکردن (خاندان  دایی همونی که پسرش از من خواستگاری کرده بود)و باعث تعجب بود همه بودن الا اونا نمیدونم چرا دعوت نبودن !

امشب دختر عمه ام خیلی شاد بود خیلی ، اخی عمه کجایی ببینی امشب دختر رفت خونه بخت کجایی ببینی امشب با چه شوقی میرقصید کنار همسرش نبودی ببینی و این باعث ناراحتی خیلیا شد ،من بابام و داداشم اون لحظه اشکمون سر چشممون بود ...خدایا شکر دل دختر بی مادر رو شاد کردی :)

+دختر عموم امشبم طبق معمول خودش باهام سلام کرد ...و کنارم نشست تا یکم باهاش حرف بزنم ولی من اصلا حرفی نزدم ودش پا شد رفت ...بخدا ناراحتم نمیتونم حتی به این فکر کنم که بخوام باهاشون هم کلام شم خیلی ناراحتم کردن و هیچ وقت این چیزا رو یادم نمیره ...ولی امیدوارم زودتر اینم سر و سامون بگیره و از این مجرد بودن دربیاد تا یکم بقیه رو درک کنه ...امشبم عالی بود مثل همیشه ...انشاالله خدا واسه همه دخترای دم بخت بهترینا رو عطا کنه ....الهی امین ...خدافس :/

نظرات 6 + ارسال نظر
امیر جمعه 6 شهریور 1394 ساعت 20:47 http://ma-3nafar.blogsky.com/

سلااااام
مبارک باشه.آبجی چه شوخیایی میکنن فامیلاتون

سلاام داداشی ...مرسی ان شاالله عروسی خودت ...اره دیگه فامیلا مان دیگه خخخخ

فاطمه پنج‌شنبه 5 شهریور 1394 ساعت 17:34 http://ffatemehh79.blogfa.com

به به
3 تاپست باحال و شاد
کلی خوشحالم پرستش
بیخیال این دخترعمو بشو
عین من!بیخیال دخترعمه شدم
مهم خودمونیم
خودمونو عشقه

اره این روزا دوست ندارم از ناراحتی چیزی بنویسم ...انشاالله همیشه شاد باشی ...حالام بیخیالش شدم ....واقعا مهم خودمونیم

گیل پیشی پنج‌شنبه 5 شهریور 1394 ساعت 16:11

سلام پرستش جان.
همیشه به عروسی و شادی.

سلاممممم عزیزم همچنین گلم...

یاس ارغوان-مجتبی پنج‌شنبه 5 شهریور 1394 ساعت 11:18 http://yasarghavan.blogsky.com/

خوشبخت بشن

مرسی آقا مجتبی

هم راز پنج‌شنبه 5 شهریور 1394 ساعت 10:01

حس میکنم وقتی تعریف میکنی داری تند تند پشت سر هم حرف میزنی مثل طوطی...طوطی خانوم

وااااا اجی من طوطی باشه مشکلی نیست چون طوطی خیلی خوشگله منم از اون خوشگلاشم خخخخخخ

بهامین پنج‌شنبه 5 شهریور 1394 ساعت 08:57

سلام عزیز دلم
ان شالله خودتم خوشبخت بشی گلم

سلاااااممممم خاله جووووونم مرسی عزیزم همچنین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد