فقط خدا

فقط خدا

خدایا به امید خودت نه بندگان بی خودت...
فقط خدا

فقط خدا

خدایا به امید خودت نه بندگان بی خودت...

۵۹

سلام دوستان ...صبح اخرین ماه تابستونتون بخیر و خوشی...امیدوارم روز خوبی رو تا به الان طی کرده باشین...من هم در حد اینکه بتونم هم خدامو و همینطوره بنده خدامو راضی کنم واسم خودش یه دنیا ارزش داشت ...امروز با مامانم رفتم مرکز استان واسه یه خرید کوچولو ...و همینطور با مامان و یکی از بستگان که همراهمون بود رفتیم یه جای مقدس اخه مادر من بدلیل دردپاهاش باید یکی جاش بره اونجا و اینکه باید تا آخر ساعت بمونه تا خانم منشی بره واسش کارش رو انجام بده خلاصه من با خانم ت که‌ از بستگان مامانی هست رفتیم بازار خرید کردیم بعدشم رفتیم کیک فروشی منم بیگینگ پودر گرفتم  کیک و شکلات تزیینی کیک گرفتم  وقتی امدم سر قرارگاه که به مامانم بگم گوشی پیش من بوده‌ الان زنگ میزنم بابا بیاد مامان خودش امد جلوم بعد با مامان رفتیم سر خیابون  یهو از تاکسی یه دختر تازه عروس پیاده شد و مانتو پوشیده بود و کیفشم یه وری زده بود موهاشم مش کرده بود امد داخل اخه اونجا بدون چادر بیرونت میکنن این خانم رو بیرون کرده بودند از شانسش من مانتوم بلند بود و مهمتر از این بابام رفته بود اهدا خون گوشی برنمیداشت مام مجبور شیم برگردیم سر قرارگاه وقتی دیدم داره التماس میکنه یکم نگاه کردم یهو چراغ ذهنم روشن شد دختره داشت میگفت تورو خدا من از خوزستان این همه راه برداشتم امدم اینجا جواب بگیرم بذارید من امتحان کنم توروخدا گناه دارم‌ یهو رفتم  جلو بهش گفتم خواهر گلم چرا اینقدر اصرار میکنی خب نمیشه من همراه مامانم میام ولی اجازه نمیدن با مانتو وارد شم اشکش امد گفتم عزیزم زشته گریه نکن بیا چادر من مال تو اصلا زبونش قفل شد اون لحظه یه حس خوبی داشتم  گفتم بهش برو زودی چادر رو بپوش برو اخر وقته دیگه جوابت نمیدنا گفت چشم خانم خوشگل فوری پوشید رفت ...توی اون لحظه دوتا پسر جوان وارد شدن وقتی منو دیدن معذبم و سرم زیره و چادر ندارم  خیلی عادی کنارم رد شد رفت ...دختره فوری امد تا دیدم گفت خواهرم انشاالله سفید بخت شی ، انشاالله داغ از جونیت نبینی ..تو خیلی  خوبی دلت پاکه واسم دعا کن منم گفتم چشم حالا چی شد جوابت دادن گفت نه ردم کردن گفتم عزیزم ناراحت نباش خدا دل هیچ کسیو نمیشکنه لابد صلاحت توی این قضیه اس وقتی دیدم،  گفت بازم ازت ممنونم  اخر خواهری رو واسم انجام دادی حضرت زهرا دستت رو بگیره منم بهش گفتم انشاالله دست همه ما رو حضرت زهرا بگیره دختره فوری خدافظی کرد رفت یه اقای میانسال که اونجا کار میکرد امد بهم گفت تو فرشته ای ،گفتم چرا پدرجان گفت اخه هربار خانمی چادر نداره هیچ کس داوطلب نمیشه بهشون چادر بده روزی صدنفر میان تاحالا کسی چادرش رو به کسی نداده ولی تو چنین بار با مادرت امدی چادر میدی به این خانما همشونم به کسایی  میدی که مهمان استان ما هستن و شرایط اینجا رو نمیدونن و جالب این است هروقت شما اینجایی اینا میان گفتم بهش پدر جان من همیشه دوست داشتم به مردم خدمت کنم  ولی هربار که خواستم کاری کنم یا غرورم جلومو گرفت یا هم دستم تنگ بود ولی اینکه من دل یه دختر نو عروس رو از غم دور کردم و نذاشتم ناامید شه و خواستم شانسش رو امتحان کنه ،دلم واسش سوخت اخه من پارسال رفتم مشهد با یه مشکل بزرگ برخوردم و از همه مهمتر اینقدر تهدید شدم اینقدر عذاب کشیدم که هیچ وقت از خاطرم پاک نمیشه و من با دوهزارتومن پول خودمو به جنوب رسوندم و شب و روز موقع خوابم گریه میکردم و همیشه واسه خودم دعا کردم تا خدا خودش درحقم کاری کرد و من رو رسوند پیش پدر مادرم ...گفت ولی هرچیزی که بوده و هست تو یه فرشته ای گفتم بهش پدرجان شما به بنده لطف داری من سر انگشت یه فرشته ام نیستم و وقتی همه رفته بودن منم چادرمو پوشیدم ورفتم پیش مامان و گفتم الان به بابا زنگ میزنم چندبار زنگ زدم برای بار ششم گوشی برداشت گفت الان میام مام رفتیم سر خیابون ...درحال حاضرم خونه هستم...خدافس:/

نظرات 12 + ارسال نظر
بانوووو دوشنبه 2 شهریور 1394 ساعت 22:47 http://kajeshisheei.blogsky.com

سلام ابجی جون.خوبی؟چه خبرا؟
فدای اون دل پاکت ابجی.

سلام عزیزم قربون تو که دلت از منم پاک تره فدات بشم...خوبی اجی جونم...به خوبیت خوبم عزیزم ...سلا تیت عزیزدلم

یاس ارغوان-مجتبی دوشنبه 2 شهریور 1394 ساعت 17:16 http://yasarghavan.blogsky.com/

خدا خیرتون بده

ممنون..من کاری نکردم فقط خواستم توی شهر غریب اینقدر مورد....قرار نگیره...چون خودم توی چنین شرایطی بودم

گیل پیشی دوشنبه 2 شهریور 1394 ساعت 16:29

چی مهم نیست؟! 0-O حرفام؟! عجب.

نههههه منظورم این نبود ....منظورم این بود مهم نیست که اگه من ناراحت شدم ازابجی همراز مهم اینه ما اشتی کردیم ابجی

هم راز دوشنبه 2 شهریور 1394 ساعت 16:11

خب من الان چی بگم؟ باز یه حرفی بزنم ناراحت میشی میگی این فکر میکنه خیلی میدونه

نه عزیز دلم هرچی دوست داری بگوووو عزیز دلم

هم راز دوشنبه 2 شهریور 1394 ساعت 16:06

کجا رفتی؟ باهات شوخی کردم دخمل
بیا من بوست کنم که آشتی بشی

اینجام ابجی...اوووووماچ

گیل پیشی دوشنبه 2 شهریور 1394 ساعت 15:58

پرستش جان، میدونم دخملم رو خیلی دوست داری و بهش وابسته بودی. و اندکی بی توجهیش، ناراحتت میکنه.
ولی پرستش همه دغدغه های خاص خودش رو دارن.
دخملم، چندین بار بهم یادآوری کردکه بیام آدرسمو بهت بگم. بخاطر فوت دایی م چندان حوصله نداشتم و کمی دیر اومدم وبت که ببخشید.
پرستش باید سعی کنیم انتظارتمون رو از بقیه کمتر کنیم. منم قبلا مثل شما بودم و با کوچکترین حرف ناراحت میشدم و دلم میشکست. ولی اگه همیشه اینطوری باشی، نمیتونی زندگی کنی.
پرستش جان، همه عصبانی میشن و لجشون میگیره. منم برام پیش اومده که عصبانی شدم. اینجور وقت ها سعی کن حرفی نزنی که بعدش پشیمون بشی. آروم که شدی جواب بده.
پرستش جان شما عزیزی و مهمی. نیاز نیست که دیگران این موضوع رو تائید کنن. یا با کوچکترین رفتار شما کوچک بشی.
دخمل من خیلی مهربونه و همیشه تو ذهنت باشه که قلب پاکی داره و اگه زمانی ناراحت شدی، این از زود رنجی خودت بوده نه رفتار دخملم.

الان هم باهم آشتی کنین و این بحث رو خاتمه بدین.
برو صورتت رو بشور و آروم باش. خب؟ منم میبوسمت.

مهم نیست مهم اینه همراز فرشته اسمونیم باهم اشتی کرد

محمد دوشنبه 2 شهریور 1394 ساعت 15:13 http://webmm321.blogsky.com

پرستش عزیزم توروخدا آروم باش

بخدا الان کار بزنن خونم نمیریزه ...

[ بدون نام ] دوشنبه 2 شهریور 1394 ساعت 15:11 http://webmm321.blogsky.com

ازتون خواهش کردم توروخداااااااااااااا

به من چه

محمد دوشنبه 2 شهریور 1394 ساعت 15:07 http://webmm321.blogsky.com

قضیه چیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

توروخدا آروم باشین و صبور

خوبیت نداره دوتا آدم بالغ و متشخص اینجوری در ملا عام باهم بحث کنین بخدا درست نیست.مگه شماها به روز جزا ایمان و اعتقاد ندارین؟؟؟؟؟
پس این بحثهای الکی که همشون به خاطر سوء برداشت و سوءتفاهمه برای چیه؟؟؟؟؟؟؟
یادتون باشه اینجا فضای مجازیه دوستان
معنیش اینه که یه جمله ای که توی فضای حقیقی به مخاطبت میزنی و مخاطب ظرف سه ثانیه میگیره که چی گفتین ، اینجا باید ساعتها تبادل کامنت بکنین تا بهمدیگه بفهمونین
توروخدا بس کنین من قلبا ازتون ناراحت میشمااااااااااااا

من هردوی شما رو میشناسم شماها قلبای پاک و مهربونی دارین خوبیت نداره اینجوری جلوی چشم همه!!!!!!!

حق با همه هست الا من

فاطمه دوشنبه 2 شهریور 1394 ساعت 14:28 http://ffatemehh79.blogfa.com

سلام...خوبی؟؟
وای که چقدر دلت پاکه...همین اتفاق باید حالتو خوب کنه...اینکه تونستی کمک کنی خیلیه
درمورد کسی هم که میاد نظر میذاره میگم ...بازم فقط منو تو مهمیم
بعله...فقط منو تو...راهتو برو و بهش فکرم نکن
چقدر خوبه که تو متنت نوشتی ان شا الله
جدیدا ایشالا شده ورد زبون ادما
دوست دارم پرستش جونی
روزای خوبی رو سپری کنی همچنان

سلام فاطمه جووووووووووونم ....عالیم عالی ...من نوع خودمو دارم واسه پرستش خدای یگانم دوستش دارم از ته قلبم نیاز به هیچ نصحیت موجود اضافی مثل این خانم ندارم ....منننننن بیشتر دوستت دارم عزیز دلم....همچنین عزیزم

بهامین دوشنبه 2 شهریور 1394 ساعت 14:28

سلام عزیز دلم
بخدا شرمندم عزیزم
باور کن اینروزا خیلی کم حای وب میاد
روزت مبارک خوشگلم
خانم دکترم
نبینم قهر کنی با من

سلااااااام خاله جونمممم...دشمنت شرمنده ....خوشحالم که ذهنت وضحش خوبه و داری درس میخونی ...قربونت عزیزم .. من با خاله عزیزتر از جونم قهر کنم زشته ها خخخ اووووماچ خاله جونم

محمد دوشنبه 2 شهریور 1394 ساعت 11:53 http://webmm321.blogsky.com

سطر سیزدهم" اینقدر اسرار میکنی" اصلاح شود=اصرار میکنی

سطربیست و سوم"هیچ کس دابطلب نمیشه "اصلاح شود =داوطلب

خخخخ مرسی پدر جان بابت اینکه اشتباهمو بهم گفتی ....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد