ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
گاهی وقتا ادمای بی وفا ، با وفا میشند مثل من :)
سلام دوستای بلاگ اسکای!
دیگه اینقدر درجه دلتنگیم زیاد شده بود که امدم و نوشتم ...
الان دقیقا 7 روز از 18 سالگیم میگذره ...
چقد من اینجا الان که میخوام بنویسم از زندگی دورم و پرت انگاری غریبم !
17 سالگیم با تمام خوبی و بدی که داشت گذشت و الان چند روزه دخترک 17 ساله 18 سالش شده و الان دقیقا یسال از مرگ پدرش میگذره و اون هنوز توی بهت رفتن یهویی پدرشه واقعا باید بهش حق داد که چرا باورش نمیکنه ...
امدم که بگم هستم ومینویسم از این به بعد ...
تولدت موبارک پس آ پس پرستش مهربووووون
قرار نیست این ناراحتی رو فراموش بکنی سخت نگیر... آدم بعد از یک مدت شروع میکنن باهاش کنار اومدن و راه جدید خودشون رو پیدا کردن :) توم تو همین مرحله ای..
بگرد و خوشحالی خودت رو پیدا کن... ببین کجا شادتر و شاداب تری
راهت همونه ...


از دست دادن پدر یا مادر خیلی غم بزرگیه و حتی آدما از تصورش فرار میکنند... اما تو میتونی باهاش کنار بیای
الان ۱۸ سالته و یک سن رویایی برای همه است
درس و کنکور یک مقطعه که میگذره، به قول خودت هیچوقت دیر نیست برای شروع... محکم تر از قبل هوای خودت رو داشته باشه و مطمئن باش هیچ تلاش و سختی بی نتیجه نمیمونه
سلام م ر خودمون خوبی عزیزم مرسی از تبریکت عزیزم
چی بگم عزیزم یه وقتایی واقعا حال خودم نیستم نمیدونم کیم کجام و چی شده ...
تلاشامم کم شده ولی ته دلم امیدوارم هنوز!!!