فقط خدا

فقط خدا

خدایا به امید خودت نه بندگان بی خودت...
فقط خدا

فقط خدا

خدایا به امید خودت نه بندگان بی خودت...

دلیلی برای بودن

وقتی یکی میاد ک حالت خوب میشه با بودنش انگار دنیا رو بت میدن یکی ک درکت میکنه پایه خول چلیات پایه حال بدیات  پایه خندیدنات پایه گریه هاته وقتی بهت میگه از مرگ میترسم ترس وجودت میگیره و با خودت میگی وای نکنه از دستش بدم وقتی با اطمینان بهش میگی ن اینو نگو جیگر منی تو انشاالله ک خدا هیچ وقت تورو از من نگیره اونم بگه ایشااللهـــ...

خدایا حسی جز پوچی ندارم ...چرا آخه خیلی آدما تو دلت زخم میذارن ک هیچ وقت اون زخم یادت نمیره و بارها با خودت میگی هیچ وقت یادم نمیره فلانی اینکار رو کرد 

واقعا پی بردم ک چوب خدا بی صداس من کاری رو کردم ک خودم سوختم ولی اون کاری رو کرد ک من باز سوختم هرچند همه جا بازنده منم چون اشتباه از منهـــ

+قابل توجهـــ اونایی ک ی وقت واسشون سوال شه نکنه عاشق شدم یا کسی امده تو زندگیم خیر من ن کسی در زندگیمه ن در زندگی کسی هستم ...اونی ک حال منو خوب میکنه ی زن خوب از فامیلهــــ...

ما و ی دنیا عکس و خاطره

بابا چرا الان نیستی چرا آخهـــ ما با ی عکس ی دنیا خاطره موندیم این دنیا هیچ وقت نمیگم کاش چون هیچی برنمیگرده به عقب ...بابا این پنجشنبه چهل روز از نبودن تو میگذرهــــ... و من تنهام مامانم تنهاس 

دلم میخواد سکوت کنم و هیچی نگم ولی نمیشهـــ...

یادمهـــ... همیشه میگفتی دختر ارومی باش فارغ از هیاهو من بیرون واقعا همین بودم ولی تو خونه ارومی درم نبود جز سروصدا ولی از وقتی رفته دلم نمیخواد با هیچکی حرف بزنم دلم نمیخواد حتی بگم( وای) امیدوارم هرچ مامانم گفت رو بتونم ن بگم و جز چشم چیزی نگم 

+قابل توجه کسایی ک فکر میکنن من دختر حرف گوش نکن سر ب هوا  باشم ک هیچ وقت نبودم ولی من تو خونه حرف زور نمیرفت تو کتم و‌ گاهی بهانگیر میشدم ن چیزی دیگـ... 

خدایا چنان کن سر انجام کار تو خشنود باشی ما رستگار!!

اینکهــ نیت کردم فردا روزه های قضامو بگیرم تا بتونم قبل از عید برا بابامم روزه بگیرم  کهــ الهی یدونه اش قربانیش میشد ولی سایهـــ اش بالا سر مامانم بود ...بازم شکر میکنم هرچند سختهـــ ... خیلی شرایط سختی تهدیدم میکنهــ خیلی سخت همه اینا یک طرف و شنیدن حرفای بی ربط هم ی طرف...

بعضی چیزا خیلی سخته

خیلی سخته مگ نهـــ اینکه رفیق فابریکت زنگ بزنه ولی نشناسیش تا خودش بهت بگه من فلانی ام  بعدش تو بگی شرمنده صداتو نشناختم ...

خیلی سخته مگ نهـــ کسی شرایط بد الانت رو درک نکنه تو بیشتر زجر بکشی و نتونی کاری بکنی برا شرایط بد خودت و هی بگی خدا کاش همه چی سر جا خودش بود ...

خیلی سخته مگ نهـــ ادما برات رنگ عوض کنن و از خوب بودن ب بد بودن تبدیل بشن ها ...

خیلی سخته مگ نهـــ اینکه احساس پوچی کنی ک چرا زنده ام اخه چرا ...

+ی چیزیه ک میخوام واقعا بگمش هرچند کسی درکش نمیکنه و خدا نکند ک درک کند ...یادمه پسر عمه مگی (یا همان مگهان )مرده بود مگی تو یکی از پستاش نوشته بود اصلا حس نمیشه ک پسر عمه مرده فک میکنیم همه چیز سر جاشه و هر لحظه فک میکنیم بر میگرده واقعا همینه منم اینروزا همش از مدرسه ک میام از مامانم میپرسم بابام کجا رفته ؟!و مواجع میشم با ی دریای بی تاب و اشوب واقعا باورش و عادت کردن بهش سختهـــ

تغییر !!!

خدایا خودت تغییرم بده اونجور‌ ک خودت بخوای ن بقیه 

چهــ تلخ رفت!

اینقدر زندگی تلخ هست ک گفتنش چیزی رو بهت ثابت نمیکنه از وقتی بابا رفته نمیدونم واقعا از کجا شروع کنم فقط در تلاشم  کنم چون تا حالا با اتیشی ک تو دلمه خیلیا دلمو شکستن دل خیلیا  هم ازم شکست خدایا خودت محکمتر دستم رو بگیر جوری ک نشکنم  دوباره ...

رفتن بابا خیلی سخت بود اینقدر ک همه گریه های من تبدیل ب یک مشت خنده تلخ شده ...

خدایا من هیچ وقت چنین چیزی رو تصور نمیکردم ک بشه ولی شد ...خودت کمکم کن رو ب راه بشم‌ دوباره  محکمتر بلند شم حداقل برای مامانم دختر بل طبع باشم

گاهی دلم میخواد بگم خدایا  ایست بذار من پیاده شم ولی این قطار زندگی اینقدر میچرخه تا نمیدونم کی ک درش برا من باز شهــــ...

پدرم ب خوابم آمد!!

سلام 

مرسی خدا ...بابت همچی بابت دیدن خواب بابام اونم باهم رفتنمون ب زیارت  مشهد...

بابا ارزو بدل موندم ک باهم ب سفر مشهد بریم 

خدا جون خیلی دلم پره من خوب نبودم ولی  بدجور دلم شکست ...من شب تولدم بی پدر شدم اخه من ب حکم کدامین گناه بی پدر شدم 


بابا کجایی؟؟

سلام ...

بابا خواهش میکنم تو خواب من بیا تا شبا اروم بخوابم ...

خدایا من دلم برا بابام تنگ شده خیلی ...

پدرم

سلام 

پدرم هم رفت و من شدم یک دختر بی پدر با رویایی سرگردان...

پدرم شب تولدتم از آغوشم برای همیشه جدا شد ...


تقدیم به پدرم 
آنقدر وسوسه دارم بنویسم که نگو.....
تو کجایی پدرم.....؟!
آنقدر حسرت دیدار تو دارم که نگو.....
بسکه دلتنگ توام, از سر شب تا حالا......
آنقدر بوسه به تصویر تو دادم که نگو....
جان من حرف بزن! امر بفرما پدرم 
آنقدر گوش به فرمان تو هستم که نگو......
کوچه پس کوچه ی این شهر پر از تنهاییست 
آنقدر بی تو در این شهر غریبم که نگو.....
پدر ای یاد تو آرامش من...
امشب از کوچه ی دلتنگی من میگذری؟!
جان من زود بیا 
بغلم کن پدرم.....!
آنقدر حسرت آغوش تو دارم که نگو.....
به خدا دلتنگم!
روبه رویم بنشینی کافیست 
همه دنیا به کنار.....
گرچه از دور ولی من تو را میبوسم
آنقدر خاک کف پای تو هستم که نگو...