فقط خدا

فقط خدا

خدایا به امید خودت نه بندگان بی خودت...
فقط خدا

فقط خدا

خدایا به امید خودت نه بندگان بی خودت...

حمله گربه به اتاقم:)

سلآم ...

واقعیتش نمیدونم درمورد چی بگم  

از اینجا شروع میکنم ...صبح بدون دعوا با مادربزرگ بلند شدم نمازمو خوندم خوابیدم ۸بیدار شدم رفتم خونمون صبحانه خوردم:)

مشغول درست کردن یه ماکارونی خوشمزه شدم تا دیگه تموم کردمش ۱۰/۱۵بود ، رفتم سراغ درس و یک کتاب رو تموم کردم ...انشاالله دیگری راهم تموم میکنم :)

چه حس خوبیه یکم آرایشگری :) موهای مامانمو رنگ کردم :) و امّا از فاجعه بدی که من امروز ازش با خبر شدم :|

رفتم دیدم توی اتاقم لاکام بهم ریخته اس چرا ؟!!

دیدم یکی از لاکام نیست و دیدم همینجور دوتاش نیستن ×_× 

بلند داد زدم کجاس ،مامانم آمد گفتم لاکام نیست  گفت شاید پشت میز افتاده ...دیدم آره ولی یکی سرش هست خودش نیست وقتی دیدم لاکی که چقدر دوسش داشتم شکسته میزو با هر روش بود کشیدم...در میزمم شکست :|

رفتم پیش مامانم با گریه گفتم من لاکمو میخوام حالا که یکیش شکسته با ۱۰تا بخری واسم گفت باشه حالا دیگه بسه:|


بعدش رفتم اتاقمو مرتب کردم دوباره ،امدم بیام بیرون مامانم بغلم کرد بوسم کرد منم همینجور وایسادم تا بوسم بده ،گفت خودت یه بوس نمیدی :)

یه بوس دادم و رفتم :|

+بعدش بهم گفت ...میدونی قضیه چیه لاکت رو گربه شیکسته  

من همون موقع فقط لبمو گاز گرفتم تا عصبی نشم ...آخه خدا لعنت کنه گربه رو ورداشته لاکای منو پرت کرده :|

گربه ای همه اتاق دم دست اتاق بنده که ته ورداشته حمله کرده:|

یعنی هنوز دارم گربه رو فوشش میدم :|

منو باش فک کردم کار آدمیزاده :) گفتم به مامانم هرکی اینو شکسته سرش بشکنه نگو گربه بوده :)

پس نگو باید منتظر بمونم ببینم کدوم گربه سرش میشکنه کار همونه:)))

حوصله رفتن کلاس رو نداشتم امروز یکم درسام رو ببرم جلو خدا کریم است:)

وای دلم اون لاکمو میخواد من باید زودی برم بعدا بیرون یه لاک شبیه اش بخرم بیام:)

فقط همبن آرومم میکنه:+

لاک نازنینم:•|

$_$ 

من لاکمووووو موخوام خووووو:|

نظرات 3 + ارسال نظر
یاس ارغوان_مجتبی جمعه 20 فروردین 1395 ساعت 22:29 http://yasarghavan.blogsky.com/

جالبه منم بودم گریه میکردم

واقعاً:)

مهدیه جمعه 20 فروردین 1395 ساعت 07:41

واییی مردم از خنده اشکال ندار اجی برو قشنگ تر شو بگیر.

رفتم گرفتما :))
من بدونش میمردم:)))

امیر پنج‌شنبه 19 فروردین 1395 ساعت 18:34 http://ma-3nafar.blogsky.com/

وااای ببخشیدا ولی خندیدم کلی...آخه برای لاک گریه کردی؟!!! گربه چجوری اومده بود تو؟!!!

اشکال نداره:)
آخه من روی لاکام حساسم بدجور اینقدر که رو لاکام حساسم رو لباسام نیستم:+
در ورودی باز بوده:)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد