فقط خدا

فقط خدا

خدایا به امید خودت نه بندگان بی خودت...
فقط خدا

فقط خدا

خدایا به امید خودت نه بندگان بی خودت...

خاک سرد قبر

امشب از اون شبایی که باید با یاد خالم  سر کنم ...

خاک شد ...

رفت ...

خاله جانم ، نمیدونم چه بودی که همه داغند برای تو ...

چکردی که بعد از مرگتم باز با حرفات خندمون به راه میشه‍...اما سوزناک و غمگین و دردناک 

خاله‍... دیگه نیستی توی این دنیا ، دیگه صدامو نمیشنوی درسته‍...نیستی ها ها نیستی دیگه‍...ای خدا 

مامانم میگه‍...ابوالفضل برای مامانش فش فشه‍...گرفته‍...و گفته وقتی مامانم بیاد براش فش فشه‍...میزنم 

ای خدا با دلا چه‍...کردی

نتونستم قبول کنم که دیگه نیست و رفته‍...نتونستم ببینم داره میره و خاکش سبک میشه‍...سرد میشه‍...

خاله‍....نرو نرو نرو 

خیلیییی آرومم ولی پشت آرومی ام یک فاجعه‍..اس به اسم آشوب 

چرا رفتی .حالا چرا تو ، کاش من جای تو میرفتم...

نظرات 2 + ارسال نظر
مهدیه پنج‌شنبه 23 دی 1395 ساعت 20:22

افسوس دگر مادر شیرین سخنم در بر ما نیست آن گوهر یک دانه پر مهر و وفا در بر ما نیست آن سنگ صبور، ذاکر حق تا دم آخرافسوس و صد افسوس دگر سایه او بر سر ما نیست...روحش شاد ویادش گرامی بهشت جایگاهش

ممنونم عزیزمم

:) پنج‌شنبه 23 دی 1395 ساعت 14:07 http://my-netbook.blogsky.com

سلام
تسلیت میگم...

سلام
ممنونم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد