فقط خدا

فقط خدا

خدایا به امید خودت نه بندگان بی خودت...
فقط خدا

فقط خدا

خدایا به امید خودت نه بندگان بی خودت...

حکایت همچنان باقیست!!

سلام 

من برگشتم ولیییییی نه از خوشحالیییییی  با بغضییییی شکسته با چشمی گریون من از خدا چیزای کوچیک خواستم ولییییی خدا داشته هامو ازم گرفت بدجور گرفت بدجور گرفت :|

غروب امروز دلگیر بود شبش دلگیر تر ، خدایا بغض من تمومییییی نداره  چرا خواهرمو ازم دورش کردی  تو که به من خواهر ندادی حالا چرا یکی که  بود تنها دلیل واسه آرومی روزای استرسیی روزای درد روزای خوش ، روزای پر از بغض ، خدایا چیکار کنم آروم شم چیکار ،امشب کافر شدم آره کافر شدم چون تو ازم داشتهاموووو گرفتی من نه مثل بقیه بچه مایه دار بودم نه سرشناس نه بچه شمال و غرب و شرق بودم نه از اون با کلاسای شریف بودم  من از هر نقطه ای خودمو دیدم  ته خط تر از همه من بودم ، خدایا همش فقط یک سال دل من خوش بود میدونم من لیاقت نداشتم  ،همیشه حرفای بدش رو شنیدم ولی هیچ وقت دلم نخواست  سوزنی بره تو پاش  ، آره یه وقتای شیطون زیر بال منو میگرفت و یه حرفایی سر زبونم میاورد که خودمم بعدش از ذهنیتم از زبونم بیذار میشدم :|

اما امشب رفت ،رفت به شهری که سه ساعت تا جایی که من زندگی میکنم دور تره  ، میدونم هیچ پل ارتباطی برای باهاش بودن ندارم میدونم خودمم میدونم  که چقدر من ... خدایا من چیکار کنم با خونه ای که صدام توش میپیچه ولی دیگه همدردی نیست  که جواب اون همه خل بازی منو بده چیکار کنم :|

خودشم میدونه وقتی بره من افسرده  میشم میشکنم ، خودشم میدونه همه چی رو میدونه ولیییییی رفت حالا که رفته امیدوارم همیشه حالش خوب باشه  ، امیدوارم وقتی برمیگرده دوباره به شهر منو با خبر عمه شدنم خوشحال کنه ، تنها دلیل خندیدنم همین خبر فقط میتونه باشه(: 

+بعدا مینویسم چی شد برگشتم :| واقعا الان حال مساعدی ندارم :|


نظرات 6 + ارسال نظر
مجتبی_یاس ارغوان یکشنبه 16 آبان 1395 ساعت 09:43

گل

مرسییی

[ بدون نام ] چهارشنبه 12 آبان 1395 ساعت 14:31

سلام اجی جونم خیلیییی خوش حالم که برگشتی...امیدت به اون بالایی از دست نده اجی ممکن ترین ها را ممکن می کند انشالااا که هرجا هستن سالم سلامت باشند...♡را به خدا بسپار

سلام عزیزم ، ممنونم از این همه لطفت عزیزم ، بعله‍...بالایی راه گشاست (:
خدایا صدام رو میشنوی ، میدونی که دلم چقدر پره میدونی :)

ارمان چهارشنبه 12 آبان 1395 ساعت 11:23

خوش برگشتی تپلی:)

مرسی(:

آرمان سه‌شنبه 11 آبان 1395 ساعت 22:07 http://eshgheyektarafe17.blogfa.com

سلام . وقتی عصبی پست نزار
کفر نگو مومن
خدا یه چیزی میدونه که تو نمیدونی

سلام خوبید(:
نمیشه ، خدا هزارااااان نانو ها میداند که من یکی از اونا رو نمیدونم :|
قطعا نوشتنم خیلییییی بهتر از درگیری با دیگرانه در مواقع ناراحتی(:

بهامین دوشنبه 10 آبان 1395 ساعت 23:36 http://notbookman.blogsky.com/

سلااااااااااام چه خوب که برگشتی.

پرستش جان توی زندگی گاهی اتفاقاتی هست به خوشایند ما نیست اما نباید گفت خدا هوای ما رو نداره.
محکم و قوی باش.این عصر ،عصر ارتباطات پس سعی کن مقابله کنی باشرایط که دوسشون نداری
تو میتونی تلقین کنی که افسرده وناراحتی
ومیتونی با دوستت تلفنی در ارتباط باشی
سعی کن خودت تطبیق بدی عزیزم
خدا همیشه هوای ما رو داره.

سلام خاله جونم(:
خاله من میدونم که لایق نبودم خدا فقط منو امتحان کرد ،خواست بدونه من قدر میدونم یانه ولیییی بخدا من قدر میدونستم ولی گاهی خواستم آزاد نگهش دارم که در اختیار خودش باشه میدونم که خدا این کار من رو کم محلیییی میدونسته:|
خاله من هیچ پلی ندارم ولییییی هیچ کس باور نمیکنه با کمال ناباوری ولیییی هست چنین چیزی:|
تطبیق دادن واسه من کار بسیار دشواری هست یعنیییی بشخصه واسه من:|

آیدا شنبه 8 آبان 1395 ساعت 22:44

ازت دوره، ولی بازم همدیگه رو می بینید. من دلم واسه کسی تنگ شده که دیدارم باهاش به قیامت افتاده.

سلام آیدا جان(:
اره دوره ولی میبینمش اره درسته ولییییی من وابسته اش بودم بدجور یه روز نمیبینمش دیونه میشم:|
من شبا قبل از خواب کلی خل بازی میکردم با وجودش!!
بخدا سخته دوری از کسی که روزی کل زندگیت بوده:| یعنی یه جورایی واسه من یه خواهر تو کل زندگی از خوشییییی گرفته تا بدبختیییی های منو گوش میداد!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد